Wednesday, January 4, 2012

نامه دارم - بيست‌ويك

آقای اولد فشن بسیار بسیار عزیز! بابا ما با این وبلاگ روزها و شب‌هایی داشتیم... من از اون افرادی بودم که اون وسط‌مسطا یهو اومدم تو بازی... و یادم میاد اون ده روزی که با اینترنت دایل آپ، تا صبح بیدار بودم و پست‌هایی که عقب بودم رو می‌خوندم... مستر اوف عزیز! من با نوشته‌های این وبلاگ اشک‌ها ریختم، خنده‌ها کردم... دیگه مدتهاست که سر زدن به این‌جا، با لیوان چای صبحانه، شده یه چیز جدانشدنی از زندگی من... انگار خط خط نوشته‌های این‌جا، تصاویر و اون صدای تق‌تق ماشین‌تحریر، لابه‌لای خاطرات این سال‌های من بافته شدن... اصلن جد‌اشدنی نیستن... اوه اوه! آقای اولد فشن! من کلی فال گرفتم با نوشته‌های آخر شب‌تون!... کلی زندگی کردم باهاشون! تو گوگل‌ریدرم یه فولدر دارم به اسم اوف! که از مستر اوف و میس گرین تا آقای تخته‌سیاه و فانوس و ذهن زیبا توش هست. میدونین... همیشه وقتی این‌جا میومدم، حسم این بوده که تک‌تک چیزای این‌جا، از عکس‌ها و نقاشی‌ها و تبلیغات و سرامیک‌ها و عروسکا و کارتون‌ها بگیر تا دونه دونه کلمه‌های خودتون و گیومه‌ها و کروشهها، همه‌شون، انگار از بین انبوهی از این چیزا باحوصله و دقت کامل انتخاب شدن و سر جای خودشون قرار گرفتن... آقای اولد فشن عزیز، این‌جا تو این مدت عوض شده. داره کم کم تغییر می‌کنه... آره، مثل چند سال پیش نیست. ولی نمی‌گم افت کرده. این‌جا هم جزوی از این دنیا و آدماست که هر روز در حال تغییر کردن هستن... مرسی که هستین...

میراکل

No comments:

 
Free counter and web stats