ديروز لازمش دارم... - يك
يك. كموبيش در همه حرفهها، كموبيش در همه جهان، حرفهايی در محيطهای كار گفته و شنيده میشود كه اگر شنونده از حرص يقه خود را ندرد، دست كم در برابر آينه به خودش خواهد گفت: «آخر اين چه شغلیست كه تو داری!». در حرفه طراحی و تبليغات هم از اين حرفها كم شنيده نمیشود. چند نفر از آدمهای همين حرفه در گوشهای از جهان، كه يا مدام يقهشان را دريدهاند يا هر روز چندينبار در برابر آينه سرزنشها نثار خود كردهاند، بخشی از اين حرفها را گرد آوردهاند. آنها تاكيد كردهاند كه همه اين ديالوگها «واقعی»ست (با حروف بزرگ)؛ و من اضافه میكنم: «واقعی» يعنی اين كه در گذشته شنيده شده، يا بیشك امكان شنيده شدناش در آينده هست.
دو: در اين مجموعه به عنوانهای شغلیای اشاره میشود كه در اين جغرافيا بهروشنی وجود ندارد. مستحضر هستيد كه دراينجا كارها معمولا ً به شكل «دوستانه»تری انجام میشود. در چنين مواردی، تا آنجا كه بدانم، میكوشم وظايف آن عنوان شغلی را كوتاه توضيح دهم.
سه. عنوان اين بخش تازه (ديروز لازمش دارم)، انتخاب هوشمندانه همان دوستان «دردكشيده» فرنگیست. گمان نمیكنم در اين دوروبر كسی باشد كه درباره اين عنوان به توضيحی نياز داشته باشد.
چهار. خانمها! آقايان! اين آغاز حكايت غمانگيز و بامزه و دنبالهدار يقهها و آينههاست در حرفه ما، در سراسر جهان!
...
- من با نقاش تماس میگيرم. گفتی اسمش چيست؟
- ونسان ونگوگ.
- باشد. با او حرف میزنم و اجازهاش را جور میكنم.
(شركت تبليغاتی. از گفتوگوی «مدير مشتریها» با مدير هنری كه يادآوری كرده كه نقاشی «گلهای آفتابگردان» را به دليل «حق مولف» نمیتوان در طرح استفاده كرد).
...
* «مدير مشتریها» احتمالا ً عنوان قشنگ آدم كارچاقكنیست در درون شركت تبليغاتی كه ارتباط با مشتری(سفارشدهنده)ها از طريق او انجام میشود؛ آنها عموما ً نيازی نمیبينند كه از چموخم كار تيم طراحی سر در بياورند؛ فقط میخواهند سفارش مشتری - هر چه هست - دقيقا ً انجام شود، تا «طرف نپرٌد». به نظر میرسد آنها دشمن يقه طراحان هستند.
دو: در اين مجموعه به عنوانهای شغلیای اشاره میشود كه در اين جغرافيا بهروشنی وجود ندارد. مستحضر هستيد كه دراينجا كارها معمولا ً به شكل «دوستانه»تری انجام میشود. در چنين مواردی، تا آنجا كه بدانم، میكوشم وظايف آن عنوان شغلی را كوتاه توضيح دهم.
سه. عنوان اين بخش تازه (ديروز لازمش دارم)، انتخاب هوشمندانه همان دوستان «دردكشيده» فرنگیست. گمان نمیكنم در اين دوروبر كسی باشد كه درباره اين عنوان به توضيحی نياز داشته باشد.
چهار. خانمها! آقايان! اين آغاز حكايت غمانگيز و بامزه و دنبالهدار يقهها و آينههاست در حرفه ما، در سراسر جهان!
...
- من با نقاش تماس میگيرم. گفتی اسمش چيست؟
- ونسان ونگوگ.
- باشد. با او حرف میزنم و اجازهاش را جور میكنم.
(شركت تبليغاتی. از گفتوگوی «مدير مشتریها» با مدير هنری كه يادآوری كرده كه نقاشی «گلهای آفتابگردان» را به دليل «حق مولف» نمیتوان در طرح استفاده كرد).
...
* «مدير مشتریها» احتمالا ً عنوان قشنگ آدم كارچاقكنیست در درون شركت تبليغاتی كه ارتباط با مشتری(سفارشدهنده)ها از طريق او انجام میشود؛ آنها عموما ً نيازی نمیبينند كه از چموخم كار تيم طراحی سر در بياورند؛ فقط میخواهند سفارش مشتری - هر چه هست - دقيقا ً انجام شود، تا «طرف نپرٌد». به نظر میرسد آنها دشمن يقه طراحان هستند.
4 comments:
chera rahe door?
ta hala raiset ( ya karfarma) nagofte ke :
-kheyli ghashange ha mohandes. vali ye kam grafikesho ziad kon!
bad tar tozih ezafe mikone ke man khodam doost daram vali mardom nemifahman. taraf ye jamiate majazie aghab oftade be esme mardom ijad mikone ke hemaghate khodesho poshtesh ghayem kone.
این سری را هم می خوانم آقای اولد فشن
میگم که ها ! من داشتم این دو ماه که نبودم رو جبران می کردم . تا تهای آرشیوه هم رفته بودما بعد یهو دیدم قبول شدم :)) آرشیو ِ شما رو به امان خدا رها کردم و اینا :دی
حالا نه اینکه قصد فخر فروشی و اینا داشته باشم که :دی فقط خواستم از مسند ِ یه طراح ِ صنعتی به شما بگم چقدر وبلاگ زیبایی دارین و قلم ِ زیبا تر و همین دیگه . زیاده عرضی نیست :دی
این بخش جدید خیلی جالبه! من از همین الان استقبال میکنم! شدید!
مرسی از مطالب فوق العاده ای که مینویسین!
من یکی از مشتری های پرو پا قرصتون هستم!
Post a Comment