كفشهايم كو؟ - يك
رسم و ترجيح اين وبلاگ هميشه چنين بوده كه بخشهای تازه را با مقدمهای آغاز كند. اما فرض كنيد كه زير پا گذاشتن شهر در غروب بيستويكم خرداد برای يافتن يك كفش مناسب، چنان «وبلاگصاحاب» را خسته كرده است و از پا انداخته، كه توانی برای نوشتن آن مقدمه بر اين بخش تازه، در او باقی نمانده است. گمان میكنم همه خوانندگان ارجمندی كه تجربهای كموبيش مشابه داشتهاند، بهراحتی از پس ِ اين «فرض كردن» برآيند. اما همانگونه كه آدمیزاد وقتی مجبور است (میفهميد؟ مجبور است!) كفش مناسبی پيدا كند، سرانجام آن را میيابد، احتمالا ً اجبار به نوشتن مقدمه هم، در يكی از شمارههای آينده اين بخش نتيجه خواهد داد. اصلا ً دنيا را چه ديدهايد: شايد برای نخستينبار، يك «نويسنده مهمان» آن مقدمه بهتاخيرافتاده را نوشت.
4 comments:
eee! aghaie old fashon!
man ham gharare ieki az rooz haie akhare khordad mah ro be in kar ekhtesas bedam!
va kheili jalebe ke dashtam fekr mikardam ba khodam ke ie kafshi mesle ooni ke too radif e aval o dovom hast bekharam!!!
mishe begin in kafsha ro koja didi o aks gereftin?! :P
iek khanevade ro khoshal mikoni ghat'an!
عجب!
این نویسنده مهمان الان کجاست؟
واقعاً من تمام شهر رو تو 2 روز زیر پا گذاشتم ولی پیدا نکردم که نکردم
:( این کفش ها رو میشه جایی پیدا کرد؟؟؟
Ahhh! What have you done? These are TORMENTING, I'd buy them all
Post a Comment