سربازهای يكچشم - دو
يك. خب، اعتراف میكنم كه كاملا ً مايه شرمساریست كه آدمیزاد، دقايقی پيش از انتشار يك «پُست»، دريابد كاغذی كه نام اين خانم عكاس را بر آن نوشته، نمیتواند بيابد و بايد به خوانندگان ارجمند وعده دهد كه نام ايشان را در آينده اعلام خواهد كرد...
دو. شرحهای اديبانه / شاعرانهای كه همچون وصله بر عكسها نوشته میشود را، به خاطر ترديدی كه در خودبسندگی هنری عكس ايجاد میكند، دوست ندارم. عكس خوب، از ادبيات بینياز است. اما اين يادداشتهای كوتاهی كه خانم عكاس هنرمند ما، بر عكسهای پولارويدش نوشته، از جنس ديگریست؛ اين ديگر وصله نيست، اين خودِ عكس است. اين ادبيات نيست، اين انگار عكس گرفتن از دستنوشتهای بر يك شيشه بخارگرفته است. اين شرح و توضيح هم نيست، اين زمزمههای يك عكاس است كه دارد آلبوماش را ورق میزند و برای ما كه در كنارش نشستهايم از «آن روز» حرف میزند. اين، عكس است.
دو. شرحهای اديبانه / شاعرانهای كه همچون وصله بر عكسها نوشته میشود را، به خاطر ترديدی كه در خودبسندگی هنری عكس ايجاد میكند، دوست ندارم. عكس خوب، از ادبيات بینياز است. اما اين يادداشتهای كوتاهی كه خانم عكاس هنرمند ما، بر عكسهای پولارويدش نوشته، از جنس ديگریست؛ اين ديگر وصله نيست، اين خودِ عكس است. اين ادبيات نيست، اين انگار عكس گرفتن از دستنوشتهای بر يك شيشه بخارگرفته است. اين شرح و توضيح هم نيست، اين زمزمههای يك عكاس است كه دارد آلبوماش را ورق میزند و برای ما كه در كنارش نشستهايم از «آن روز» حرف میزند. اين، عكس است.
3 comments:
و گاهی عکسها چقدر زیبا حرف می زنند.
و گاهی عکسها چقدر زیبا حرف می زنند.
این یکی دو روز در گیر "این یک چپق نیست" بودم. توضیحات آخری که نوشته بودید برای درک بهتر تصاویری که شرح و نوشته ای دارند-تمرین خوبی بود. تشکر.
Post a Comment