Monday, February 4, 2008

مثلاً جشنواره آقای اولدفشن: سينما و كتاب - دو

اغلب از من سوال می‌كنند كه كار سوررئاليسم به كجا كشيد؟ درست نمی‌دانم كه چه جوابی بدهم. گاهی با خودم فكر می‌كنم كه اين جنبش در جنبه‌های فرعی به پيروزی رسيد، اما در جبهه اصلی شكست خورد. برتون، الوار و آراگون در شمار بهترين نويسندگان فرانسوی قرن بيستم درآمده‌اند و در همه كتابخانه‌ها جايگاهی خاص دارند. امروزه ارنست، ماگريت و دالی از معروف‌ترين و برجسته‌ترين نقاشان هستند و آثارشان در همه موزه‌ها جای گرفته است. اما توفيق فرهنگی و موفقيت هنری برای اكثر ما كم‌ترين اهميت را داشت. جنبش سوررئاليستی، هم‌وغمٌ‌ش اين نبود كه با شكوه و افتخار در كتاب‌های تاريخ ادبيات و نقاشی خوش بدرخشد. هدف اصلی آن، آماج بلندپروازانه و تحقق‌ناپذير آن، شكافتن سقف فلك و درانداختن طرحی نو در زندگی بود. تنها نگاهی كافی است تا به ما نشان دهد كه در رسيدن به اين هدف – كه نكته اساسی بود – شكست خورده‌ايم.
...
با وجود اين از حشرونشر سه ساله‌ام با جمع پرجوش و آشفته سوررئاليست‌ها برای سراسر زندگی‌ام تجربه اندوخته‌ام. مهم‌ترين درسی كه برايم مانده امكان نفوذ آزادانه به اعماق وجود است؛ ما اين نيرو را می‌شناختيم و خواستارش بوديم، اين فراخوان به پديده‌های ابهام‌آميز و غيرعقلانی، به سوی همه خلجان‌هايی كه از ژرفای نهاد آدمی برمی‌خيزند. فراخوانی كه برای اولين بار در روزگار ما با چنان قدرت و شجاعتی سر داده شد، و در قالب سركشی‌های كمياب، بازيگوشی و پيگيری در پيكار عليه هرآن‌چه در نظرمان پليد می‌نمود شكل گرفت. من از همه اين‌ها سر سوزنی عقب ننشسته‌ام.

No comments:

 
Free counter and web stats