كتابهايم را ورق میزنم - دوازده+يك
اما باكونين بهطور شگفتآوری غيرعادی بود. شورشگری بود كه به نظر میآمد كمابيش در هر عملی شديدترين جنبههای سركشی (آنارشی) را بروز میدهد. در ميان سلسله دراز اشراف كه بر آرمان آنارشيستی پيوستند، او نخستين كس بود و هرگز آن رفتار بزرگمنشانه موروثی را كه با خوشمنشی دلپذير روسی و ستيزهجويی غريزی با هر رسم و آيين بورژوايی درآميخته بود، از دست نداد. اندامی غولآسا داشت و آن ظاهر درشت و ژوليده حتی پيش از آنكه با آن زبان شورانگيز لب به سخن بگشايد هر جمعی را شيفته خود میكرد. بهجز در امور جنسی، به همهچيز اشتهای فراوان داشت؛ سراسر شب را يكبند حرف میزد، هرچه گيرش میآمد میخواند، براندی را مانند شراب میخورد، در زندان ساكسونی در عرض يك ماه هزاروششصد دانه سيگار كشيد، و چنان پرخور بود كه يك افسر زندانبان اتريشی كه به او علاقهمند شده بود، دلش به رحم آمد و جيرهاش را دو برابر كرد. درواقع هيچ عقل معاش نداشت و يك عمر با بذل و بخشش و قرضهای دوستان و ستايندگانش زندگی كرد، و هرگز در انديشه فردا نبود. هوشمند و فرهيخته اما سادهدل بود؛ زندگيش بیحساب بود و دلش مهربان، اما زيرك بود و تا پای جان وفادار بود، اما چنان بیپروا كه مدام دوستانش را درگير خطرهايی می كرد كه ضروری نبود. شورشی بود و توطئهگر، سازماندهنده و آوازهگر و ديوانه شوروشر انقلابی. با آرمانهايش میتوانست ديگران را آزادانه الهام ببخشد و آنان را با ميل و شوق روانه سنگرهای خيابانی يا سالن كنفرانس كند.
*
آنارشيسم / جورج وودكاك / ترجمه هرمز عبداللهی / چاپ اول، زمستان هزاروسيصدوشصتوهشت / تهران / انتشارات معين
*
آنارشيسم / جورج وودكاك / ترجمه هرمز عبداللهی / چاپ اول، زمستان هزاروسيصدوشصتوهشت / تهران / انتشارات معين
2 comments:
یه کوچولو آدم یاد ِ آرمان ِ لیدی ال ِ رومن گاری می افته . یه کوچولو ها (چشمک)
از کفشدوزک ها خوشم مي آيد.
Post a Comment