هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - دويست و شصتوشش
فقط مطمئنترين برنامهها برای بچههایتان
*
*
در آگهیهای سهگانه شبكه تلويزيونی «اسكای»، برای تصوير كردن مفهوم «اطمينان و مناسببودن» در برنامههايی كه برای كودكان پخش میكند، از تصوير آشنای فرودگاهها و ماموری كه با دستگاه ردياب، مسافران را بازرسی میكند استفاده شده است. ترديدی نيست كه بدون توضيح واضحات نويسنده اين يادداشت هم، دو تا از شخصيتهای اين آگهیها – پينوكيو و شنلقرمزی – برای همه آشنايند؛ اما شخصيت سوم، يعنی همان شاهزادهخانم، را نتوانستم بفهمم كه از كدام قصه پرآوازه كودكان میآيد. خب، گمان میكنم كه پس از نوشتن آنهمه توضيح واضحات، حق دارم برای يكبار هم كه شده بنشينم و يك نفر از شما به من بگويد اين شاهزاده خانم - كه همچون اشاره و نشانهای، دستمالی هم در دست دارد - كيست.
*
حاشيه: در دو-سهروزی كه اين آگهیها در نوبت انتشار بودند، چيز تلخ و آزاردهندهای در آنها - بهويژه آگهی پينوكيو - میديدم كه به نظرم میآمد ريشه در خاطراتم دارد اما به يادش نمیآوردم؛ و فقط در آخرين لحظهها - يعنی همين صبح دوشنبه - بود كه آن تصوير در ذهنم شكل گرفت و زنده شد: بيشوكم سی سال پيش، تصويری ديده بودم از يك سرباز بسيار تنومند آمريكايی كه دارد يك بچه پنج-ششساله ويتنامی را كه قدش به زانوی او هم نمیرسيد بازرسی بدنی میكند. تلخی ماجرا كه در قياس بين آن «واقعيت» جنگی و اين «فانتزی» تجاری نهفته، و مسيری كه رسانهها در اين سالها پيمودهاند (آنيكی در قالب يك گزارش مستند در رسانه مطبوعات منتشر شده بود، و اينيكی به تبليغ يك رسانه ديگر / يك شبكه تلويزيونی میپردازد) نيازی به توضيح واضحات ندارد و لابد جايی در اينترنت هست كه بتوان آن تصوير را يافت.
*
حاشيه: در دو-سهروزی كه اين آگهیها در نوبت انتشار بودند، چيز تلخ و آزاردهندهای در آنها - بهويژه آگهی پينوكيو - میديدم كه به نظرم میآمد ريشه در خاطراتم دارد اما به يادش نمیآوردم؛ و فقط در آخرين لحظهها - يعنی همين صبح دوشنبه - بود كه آن تصوير در ذهنم شكل گرفت و زنده شد: بيشوكم سی سال پيش، تصويری ديده بودم از يك سرباز بسيار تنومند آمريكايی كه دارد يك بچه پنج-ششساله ويتنامی را كه قدش به زانوی او هم نمیرسيد بازرسی بدنی میكند. تلخی ماجرا كه در قياس بين آن «واقعيت» جنگی و اين «فانتزی» تجاری نهفته، و مسيری كه رسانهها در اين سالها پيمودهاند (آنيكی در قالب يك گزارش مستند در رسانه مطبوعات منتشر شده بود، و اينيكی به تبليغ يك رسانه ديگر / يك شبكه تلويزيونی میپردازد) نيازی به توضيح واضحات ندارد و لابد جايی در اينترنت هست كه بتوان آن تصوير را يافت.
16 comments:
The third picture is Desdemona from Othello
به نظر منم دزدمونا از اوتللو باشه
فکر کنم شاهزاده خانوم کارتون زیبای خفته باشه
دزدمونا که مال بچه ها نیست!!
اگه سیب داشت می شد سفید برفی و هفت کوتوله ولی دستمال به زیبای خفته بیشتر می خوره به گمونم! (شاهزاده خانم های دیگه گمونم خیلی معروف تر نیستند)
فکر می کنم باید سفید برفی باشه. چون سفید برفی تنها شاهزاده ای بود که موهاش مشکی بود بقیه همه طلایی بودن
من هم مثل دوستان فکر می کنم زیبای
خفته باشه...
شاید باورتان نشود دوست عزیز توی همین ایران خودمان و فرودگاه خودمان خواهر زاده 1 سال و نیمه من رو به مدت 10 دقیقه بازرسی بدنی می کردن تا مبادا توی پوشک بچه چیزی - بمبی باشه و این در حالی بود که فرشته کوچک ما از ترس معصومانه اشک می ریخت و جیغ می زد...
Faghat khastam begam vaghti be weblogetoon sar mizanam engar hameye khastegim dar mire. Dastetoon dard nakone.
ki bud pas in shazde?
لباس خانم من رو یاد شهرزاد قصه گو می اندازه. چهل دزد بغداد
خواهرزاده ی من میگه فیونا(توی شرک) دستمال داشت ولی به نظر من زیبای خفته می آد اون هم رمانتیک بود و موهای سیاه داشت.
انگشت زیبای خفته با سوزن بریده می شه لابد برای همینه که دستمال داره.
فکر می کنم شاهزاده خانم مربوط به همون پینوکیو باشه.
خب حالا که تقریبا همه نظراتشون دادن من هم نتیجه نهایی رو اعلام میکنم:
سفیدبرفی
salam, ye afsaneye ghadimi hast ke bein hameie afsanehayee ke shahzade khanoom daran joze mahdood afsaneh haeest ke paye irani man beshakhse barash jaee peida nakardam , shayad dashte bashe !!
in afsane raje be yek shahzade khanom hamishe geryan hast . shayad rajebe oon bashe , vali on inghadr maroof nist ke bekhad matrah beshe !
rasty az inke inja ro kashf kardam khoshhalam !!
be zibaye khofte ham nazdike!
Post a Comment