هر كه آمد عمارتی نو ساخت - سی و يك
يك. آقای ماتياس آدولفسون، در جهان گسترده اما همچنان يگانه خود، فقط خانه نمیسازد، اما شيفتگی او به ترسيم جزئيات تزئينی و دست و قلم توانايی كه ياریاش میكند تا كارهايش را پر از چنين جزئياتی كند، سبب میشود كه سراغ هرچه برود - يك هواپيما، يك موتورسيكلت، يك «ربات»، حتی يك كارد، يك چنگال يا يك قاشق - حاصلش هيچ كم نداشته باشد از تصوير «خانه»ای به سبك باروك. اما خب طبيعیست كه تماشايیترين جلوههای آن شيفتگی و اين توانايی را در جاهايی میتوان ديد كه او سرراست و آشكار به سراغ خود «خانه» میرود (كه كم هم نمیرود) تا روح يكی از مفاهيمی كه بدل به دغدغهاش شدهاند را در كالبد يك بنا بدمد و تصوير باشكوهش را در برابرمان بگذارد.
دو. آقای آدولفسون، فقط خانه نمیسازد؛ او عاشق درختها هم هست؛ جايی، در كنار چند درخت كه برای سفارشدهندهای خلق كرده، نوشته است: «چهقدر دوستداشتنیست كه میتوانم درخت بكشم؛ تازه بابتش پول هم بگيرم.» بهگمانم آدمیزاد روشنتر از اين نمیتواند دلبستگی بیحدوحصرش به لحظاتی كه در خانه، برابر تلويزيون مینشيند، دفترچه «مولسكين»اش را روی پا میگذارد و، خط میكشد و خط میكشد و خط میكشد را بيان كند.
سه. آقای آدولفسون، «خانه» هم دارد. از راهروهای پيچدرپيچ خانهاش كه گذشتيد و كارهايش را بر ديوارها خوب كه تماشا كرديد، سرِ آخر، مثل آن دوازده هزار آدمیزاد ديگر، سری هم به «پروفايل»ش بزنيد تا از تواضعی كه ماتياس در معرفی خود در كار كرده است عكس بگيريد و قاب كنيد و برای باقی عمر، در جايی امن بر تاقچه ذهن و خاطرهتان بگذاريد؛ بهدردتان میخورد: «من تصويرگر مستقلی هستم كه در سوئد كار میكند».
*
حاشيه: آدولفسون، بسياری از كارهايش را در دفترچه «مولسكين»*اش میكشد؛ دفترچهای كه در دويست سال گذشته، بدون تغيير چندانی در شكلوشمايل دوستداشتنی و گوشههای گِردَش، همراه هميشگی بسياری از نويسندگان، شاعران و طراحان پرآوازه جهان بوده و شاهكارهای فراوانی - يا طرح اوليهشان - را در خود ثبت كرده است. اين حاشيه را اضافه كردم تا يادم بماند كه يكی از همين روزها چيزی دربارهاش بنويسم.
دو. آقای آدولفسون، فقط خانه نمیسازد؛ او عاشق درختها هم هست؛ جايی، در كنار چند درخت كه برای سفارشدهندهای خلق كرده، نوشته است: «چهقدر دوستداشتنیست كه میتوانم درخت بكشم؛ تازه بابتش پول هم بگيرم.» بهگمانم آدمیزاد روشنتر از اين نمیتواند دلبستگی بیحدوحصرش به لحظاتی كه در خانه، برابر تلويزيون مینشيند، دفترچه «مولسكين»اش را روی پا میگذارد و، خط میكشد و خط میكشد و خط میكشد را بيان كند.
سه. آقای آدولفسون، «خانه» هم دارد. از راهروهای پيچدرپيچ خانهاش كه گذشتيد و كارهايش را بر ديوارها خوب كه تماشا كرديد، سرِ آخر، مثل آن دوازده هزار آدمیزاد ديگر، سری هم به «پروفايل»ش بزنيد تا از تواضعی كه ماتياس در معرفی خود در كار كرده است عكس بگيريد و قاب كنيد و برای باقی عمر، در جايی امن بر تاقچه ذهن و خاطرهتان بگذاريد؛ بهدردتان میخورد: «من تصويرگر مستقلی هستم كه در سوئد كار میكند».
*
حاشيه: آدولفسون، بسياری از كارهايش را در دفترچه «مولسكين»*اش میكشد؛ دفترچهای كه در دويست سال گذشته، بدون تغيير چندانی در شكلوشمايل دوستداشتنی و گوشههای گِردَش، همراه هميشگی بسياری از نويسندگان، شاعران و طراحان پرآوازه جهان بوده و شاهكارهای فراوانی - يا طرح اوليهشان - را در خود ثبت كرده است. اين حاشيه را اضافه كردم تا يادم بماند كه يكی از همين روزها چيزی دربارهاش بنويسم.
1 comment:
منم يکی ازين دفترا دارم.. و يکی از بزرگترين غصههام هم اينه که داره تموم میشه..
Post a Comment