Monday, April 30, 2012
Sunday, April 29, 2012
Saturday, April 28, 2012
Thursday, April 26, 2012
Wednesday, April 25, 2012
Tuesday, April 24, 2012
Monday, April 23, 2012
ماه پنهان است
*
تو فقط به خانه برگرد!
by Old Fashion at 8:00 PM 2 comments
آينه حُسن
چند وقتیست که مشغول جمع کردن عکسهای قديمی هستم. در اين ميان، بين عکسهای خانوادگیمان عکسی پيدا کردم که با ديدنش ياد ِ شما و بخش «آينه حُسنِ» بلاگتان افتادم. ديدنش برای خودم که خيلی لذتبخش و جالب بود. خيلی ذوق دارم که شما هم زودتر ببينيدش.
ثمين بردبار
by Old Fashion at 12:02 AM 3 comments
Sunday, April 22, 2012
Saturday, April 21, 2012
Friday, April 20, 2012
Wednesday, April 18, 2012
و كشتی به راهش ادامه میدهد
by Old Fashion at 5:30 PM 5 comments
Saturday, April 14, 2012
ماه پنهان است
*
... تو فقط به خانه برگرد!
by Old Fashion at 3:30 PM 11 comments
Wednesday, April 11, 2012
ماه پنهان است
by Old Fashion at 7:30 PM 2 comments
Monday, April 9, 2012
ماه پنهان است
*
نيمهشب / مسموميت / تنهايی
*
تو / خانه / برگرد!
by Old Fashion at 2:30 PM 7 comments
Friday, April 6, 2012
ماه پنهان است
*
سعيد گفت به تو سلام برسانم. هما گفت به تو سلام برسانم. امير گفت به تو سلام برسانم. ليلا گفت به تو سلام برسانم. محسن گفت به تو سلام برسانم. اصغر گفت علیرضا جون، سلامم رو برسون. نيما گفت، پيروز گفت، شهزاد گفت به تو سلام برسانم. حميد گفت به تو سلام برسانم. مژگان گفت سلامش را خيلی به تو برسانم. صفی گفت به تو سلام برسانم. آنيكی امير گفت به تو سلام برسانم. فردين و پيام گفتند به تو سلام برسانم. شيوا گفت به تو سلام برسانم. ايرج گفت به تو سلام برسانم. پنجره گفت به تو سلام برسانم. درهای باز گفتند به تو سلام برسانم. درخت گفت، پرتقال گفت، قناری گفت به تو سلام برسانم. ابر آسمان گفت به تو سلام برسانم...
*
تو فقط به خانه برگرد!
by Old Fashion at 10:00 AM 7 comments
Monday, April 2, 2012
ماه پنهان است
خانه اما كموبيش سر جايش هست؛
تو فقط به خانه برگرد!
by Old Fashion at 8:34 AM 5 comments
در ضيافت عقلا؛ بيستويك
*
پنجساله كه بودم مادرم مدام بهم میگفت كه شاد بودن رمز زندگیيه. مدرسه كه رفتم ازم پرسيدن بزرگ كه شدم میخوام چیكاره بشم؛ من جواب دادم «شاد». اونا بهم گفتن كه من نمیفهمم «چیكاره» يعنی چی؛ من هم بهشون گفتم اونام نمیفهمن زندگی يعنی چی. / جان لنون
by Old Fashion at 8:33 AM 2 comments
در ضيافت عقلا؛ بيست
*
دوستی كه به وقتش نتواند يكی دو چيز كه هرگز اتفاق نيفتاده را به ياد بياورد درست به اندازه آنيكی كه بلد نيست چهطور از ياد ببرد بهدردنخور است. / ساموئل باتلر
by Old Fashion at 8:32 AM 1 comments
در ضيافت عقلا؛ نوزده
*
در اين زمانه، صبح كه بيدار میشوی برای اين كه بتوانی چشمهايت را باز كنی راهی نداری جز اين كه خوشبين باشی. / كارل سندبرگ
by Old Fashion at 8:31 AM 0 comments
Sunday, April 1, 2012
در ضيافت عقلا؛ هجده
*
خونه جائیيه كه وقتی جنابعالی هيچ راهی نداری جز اين كه بری اونجا، اونها هيچ چارهای ندارن جز اين كه راهت بدن تو. / رابرت فراست
by Old Fashion at 12:03 AM 1 comments
در ضيافت عقلا؛ هفده
*
پارهایوقتها، توی موقعيتهای مزخرف، همين كه بگوييد حالتان از چيزی به هم میخورد و كسی را داشته باشيد كه با شما موافق باشد، میتواند حالتان را بهتر كند. / لمونی اسنيكت
by Old Fashion at 12:02 AM 0 comments
در ضيافت عقلا؛ شانزده
*
هانی! اينه حاصل عاشق شدن جنابعالی: تو داری يه فاجعه طبيعی رو تماشا میكنی! / جنت فيچ
by Old Fashion at 12:01 AM 0 comments