Thursday, March 31, 2011
Wednesday, March 30, 2011
نغمههای ماشينتحرير
اسمش را بگذار گروه، اسمش را بگذار شبكه، بهش بگو قبيله، نامش را بگذار خانواده. هر نامی كه به آن میدهی، هر كسی كه هستی، به يكی از آنها نياز داری. / جِين هاوارد
by Old Fashion at 6:30 PM 1 comments
Tuesday, March 29, 2011
Monday, March 28, 2011
عكاسی ايران
Photo: Alireza Amakchi
*
اگر در مقياسی تاريخی، تعلق داشتن به جغرافيايی واحد، و زيستن در بستری از خاطره قومی و زبان و ميراث فرهنگی مشترك، دهها نسل را به هم پيوند میدهد و مفهومی به نام وطن و ملت میآفريند، شايد در ابعادی كوچكتر، در محدوده سهچهار نسل، عناصر ساده و روزمره ديگری بتوان يافت كه حضور پايدارشان در طی دهها سال و تداوم كاربردشان از نسلی به نسل ديگر، به آنها همان نقش خاطرهآفرين و پيونددهنده را میبخشد.
*
خانمهای ارجمند؛ آقايان گرامی! بخش تازه اين وبلاگ، برای جستن، يافتن و عكس گرفتن از همان عناصر ساده و روزمرهای بنا شده است كه در زندگی سهچهار نسل معاصر اين سرزمين، حضور مداوم داشتهاند و به خاطرات مشتركشان شكل دادهاند. شمار اين عناصر هيچ كم نيست؛ اما گمان میكنم شما با من مخالفتی نداشته باشيد كه اين بخش را با تصويری از كبريت كهنسال توكلی با تصوير پرخاطره اسب بر زمينهای سرخ آغاز كنم. بسيار خوشحال خواهم شد اگر اين مجموعه عكس به آينه كوچكی بدل شود كه كار و همت و پايمردی صنعتگران پيشگام اين سرزمين را هم بتوان در آن تماشا كرد.
by Old Fashion at 12:02 AM 4 comments
Sunday, March 27, 2011
Saturday, March 26, 2011
نغمههای ماشينتحرير
I value the friend who for me finds time on his calendar, but I cherish the friend who for me does not consult his calendar. / Robert Brault
*
دوستی كه در تقويم خود برای من وقت آزاد میيابد نزد من گرامیست؛ اما عاشق دوستی هستم كه وقتی پای من در ميان است، تقويمش را در نظر نمیگيرد. / رابرت برالت
*
دوستی كه در تقويم خود برای من وقت آزاد میيابد نزد من گرامیست؛ اما عاشق دوستی هستم كه وقتی پای من در ميان است، تقويمش را در نظر نمیگيرد. / رابرت برالت
by Old Fashion at 12:02 AM 2 comments
زندگی ادامه دارد...
خانمهای ارجمند؛ آقايان گرامی! برای ذخيرهگاه تصويرهای اين وبلاگ مشكلی پيش آمده كه تا حل آن، زندگی با «پُست»هايی كه بدون تصوير هم كارشان راه میافتد، ادامه خواهد يافت...
by Old Fashion at 12:01 AM 1 comments
Wednesday, March 23, 2011
Wednesday, March 16, 2011
سال نو مبارك
tlboyd05 / Flickr
*
*
سيفالله سالها «سپور» محله ما بود؛ و من جز سيفالله كسی را به ياد نمیآورم كه سپور محله ما بوده باشد.
*
كار سيفالله اين بود كه هر صبح، در ِ تكتك خانهها را بزند و به كسی كه در را باز میكند با بدخلقی سلامی بگويد (يا نگويد)، و آنوقت چيزی شبيه سطل زباله را بردارد و توی «ارابه» هميشه لبريزش خالی كند. همين كار دشوار و ناخوشايند (دارم از روزهايی حرف میزنم كه از «كيسه زباله» خبری نبود) سبب شده بود كه سيفالله را هميشه در حالی ببينيم كه دارد به زمين و زمان و خودش و سرنوشتش بد میگويد- گاه به صدای بلند، گاه زير لب و بهزمزمه. تنها در روزهای نخست سال نو، وقتی كه لباس شستهرفتهتری به تن میكرد و برای عيدديدنی به خانههای محله میآمد، میتوانستيم لبخندی بر چهره سيفالله ببينيم. سپور محله ما بهگمانم بايد سالها پيش در وادی «اهل قبور»، زير انبوه ابر و باران زادگاهم، خفته و آرام گرفته باشد؛ و حالا در آستانه سال نو، سيفالله ديگر نيست تا بهار، معجزهاش را به هيئت لبخندی بر چهرهاش بنشاند و به خاطر اين كار، سرش را سرافرازانه بالا بگيرد- چرا كه سيفالله به آن لبخند، سزاوارترين بود: «بايرامون موبارك سيفالله!»
*
خانمهای ارجمند؛ آقايان گرامی! اوقاتتان را تلخ كردم؛ دستِكم دهانتان را شيرين كنيد. سال نو مبارك!
*
كار سيفالله اين بود كه هر صبح، در ِ تكتك خانهها را بزند و به كسی كه در را باز میكند با بدخلقی سلامی بگويد (يا نگويد)، و آنوقت چيزی شبيه سطل زباله را بردارد و توی «ارابه» هميشه لبريزش خالی كند. همين كار دشوار و ناخوشايند (دارم از روزهايی حرف میزنم كه از «كيسه زباله» خبری نبود) سبب شده بود كه سيفالله را هميشه در حالی ببينيم كه دارد به زمين و زمان و خودش و سرنوشتش بد میگويد- گاه به صدای بلند، گاه زير لب و بهزمزمه. تنها در روزهای نخست سال نو، وقتی كه لباس شستهرفتهتری به تن میكرد و برای عيدديدنی به خانههای محله میآمد، میتوانستيم لبخندی بر چهره سيفالله ببينيم. سپور محله ما بهگمانم بايد سالها پيش در وادی «اهل قبور»، زير انبوه ابر و باران زادگاهم، خفته و آرام گرفته باشد؛ و حالا در آستانه سال نو، سيفالله ديگر نيست تا بهار، معجزهاش را به هيئت لبخندی بر چهرهاش بنشاند و به خاطر اين كار، سرش را سرافرازانه بالا بگيرد- چرا كه سيفالله به آن لبخند، سزاوارترين بود: «بايرامون موبارك سيفالله!»
*
خانمهای ارجمند؛ آقايان گرامی! اوقاتتان را تلخ كردم؛ دستِكم دهانتان را شيرين كنيد. سال نو مبارك!
by Old Fashion at 12:01 AM 15 comments
Tuesday, March 15, 2011
Monday, March 14, 2011
Sunday, March 13, 2011
Saturday, March 12, 2011
Saturday, March 5, 2011
Friday, March 4, 2011
Thursday, March 3, 2011
Wednesday, March 2, 2011
Tuesday, March 1, 2011
Subscribe to:
Posts (Atom)