پنج سال
امروز آخرين روز، و اين آخرين يادداشت پنجمين سال انتشار اين وبلاگ است. اما گمان میكنم شما هم با من موافقيد كه آن دو تا واژه «آخرين»، هيچ حس خوبی ندارد. پس اجازه بدهيد اين يادداشت كوتاه پنجمين سالگرد را، جور ديگری / جور قشنگتری تمام كنم: فردا، نخستين روز ششمين سال انتشار اين وبلاگ است.
*
تا شنبه بيستونهم بهمن / هجدهم فوريه مراقب خودتان باشيد.
*
تا شنبه بيستونهم بهمن / هجدهم فوريه مراقب خودتان باشيد.
26 comments:
چی ی ی ی ی ی؟ یک هفته؟؟؟؟؟؟
خب خسته نباشید، ولی یک هفته خیلی زیاده.. آه بزرگ
khosh bashid va salamat
آقای قدبلندی که هر روز توی ایستگاه اتوبوس سیگار می کشد و می گذارد اول من سوار شوم خیلی شبیه تو است.
تو فقط به وبلاگت برگرد..
تولد وبلاگتون مبارک.
this weblog is the best
باهمه وجود و ازصمیم قلب ارزو میکنم خونه ات از عشق پر بشه
هزار بار مبارک باشه تولد وبلاگت
شاد باشی
باهمه وجود و ازصمیم قلب ارزو میکنم خونه ات از عشق پر بشه
هزار بار مبارک باشه تولد وبلاگت
شاد باشی
ارزو میکنم عشق هیچ وقت خونه ی دلت رو ترک نکنه
شاد باشی
نمى فهمم چرا گل هاى نرگس از اين همه وقت وسط زمستان در مى آيند و بعد هم زير برف ها يخ مى زنند. لابد ته ته دلشان خيلى به آمدن بهار ايمان دارند.
تو فقط به وبلاگت برگرد
:) تو فقط به خانه برگرد
تولد مبارک
صبح تعطيل، آسمان ابرى، صداى مرغ هاى دريايى،... يك قدم كوچك تا خوشبختى فاصله هست
تو فقط به وبلاگت برگرد..
سلام
بله منم یکی از همان بیشمار خوانندگان خاموشت هستم که حالا در آستانه ششمین سال تولد وبلاگتان نمیتوانم بیتفاوت از کنارش عبور کنم.
حرف که بسیار هست اما خلاصه میکنم ممنون که هستید با همه عشق، نگاه ظریف و طنازتان به پیرامونتان.
ممنون که هستید و حالمان را خوش میکنید با این وبنوشتهای نابتان
همیشه برقرار باشید...
تو فققققققققققققط به خانه برگرد...:)
دیروز وبلاگت گلایه می کرد که وسط این همه اتفاق هایی که توی دنیا می افتد تک و تنها رهایش کرده ای.
نه به خاطر من و "ایشان" و دوستان و آشنایان و خوانندگان این وبلاگ و ویتنی هیوستن و برندگان جایزه ی گرمی، که به خاطر صفحات سفید مضطرب این وبلاگ هم که شده، تو فقط به وبلاگت برگرد..
"ای دوریت آزمون تلخ..."
من از همین جا عدم صلاحیت خودم را، حتا برای شرکت در این آزمون، اعلام می دارم.
تو فقط به وبلاگت برگرد..
به قول خودت من از خوانندگان خاموش وبلاگ هستم!
ولي امشب حيفم اومد تبريك نگم..
ششمين سال انتشار اين وبلاگ فوق العاده رو به همه و خصوصا خودت تبريك ميگم..
یکی بود، یکی نبود. یک کتاب فروشی بود، نه، کتاب فروشی شکسپیر و همکاران نه، یک جای دیگر دنیا بود. بعد یهو دیگر نبود!
پیش از این که خیلی دیر شود به وبلاگت برگرد..
خب بعد از این همه وقت، وقتش بود که چیزی بگم تا حضورم رو اعلام کنم و بگم که وبلاگت سه سال هست که جزء مورد علاقه های من به حساب میاد و از چند و چونش خوب خبر دارم، و پنجمین سال فعالیت وبلاگت رو بهتون تبریک میگم.
دوربین از توی کیف گرم و نرمش دائما داره غر غر می کنه، هوس بیرون رفتن به سرش زده!
لطفا به وبلاگت برگرد.
برگرد دیگه...
che khoob ke nokhostin bashad dobare,hamchenan lezat mibaram,mesle gozashte
che khoob ke nokhostin bashad dobare,hamchenan lezat mibaram,mesle gozashte
che khoob ke nokhostin bashad dobare,hamchenan lezat mibaram,mesle gozashte
che khoob ke nokhostin bashad dobare,hamchenan lezat mibaram,mesle gozashte
من دو سه سالی هست وبلاکتون رو می خونم ..حسابی خسته نباشین آقای الد فشن
Post a Comment