Thursday, October 30, 2008

آخرين قطار شب - سی و يك

پاريس مال ماست - چهار

مردم در خيابان‌های هلسينكی

گوشواری از دو گيلاس سرخ همزاد - نوزده

بدون عنوان - صد و بيست‌ونه

In loving memory of the boom economy
*
«بنای يادبود» در بزرگداشت خاطره اقتصاد پررونق ِ «ازدست‌رفته»،
شايد جايی در حوالی وال‌استريت، اثر يك هنرمند ناشناخته

دزد دوچرخه - دوازده

Wednesday, October 29, 2008

آخرين قطار شب - سی

by hollow-phoenix / deviantart

آن‌سوی نيك و بد - دوازده

- دو بليت برای نخستين شب اجرای تازه‌ترين نمايش‌ام ضميمه كرده‌ام؛ يك دوست همراه‌تان بياوريد... اگر داشته باشید. (پيام جرج برنارد شاو به وينستن چرچيل)
- ممكن است برای نخستين شب نتوانم بيايم، شب دوم خواهم آمد... اگر وجود داشته باشد. (پيام وينستن چرچيل به جرج برنارد شاو)

من درختم، تو باهار - بيست‌ونه

هيچ بازار نديده‌ست چنين كالايی - سيصد و بيست‌ودو

دو آگهی پرشباهت برای دو دوربين عكاسی متفاوت، و دو راه‌حل برای تصوير كردن ايده‌ای واحد: دوربينی كه «لرزش‌گير» داشته باشد، انگار هميشه بر سه‌پايه‌ای قرار دارد؛ حتی زمانی كه بر دستان آدمی‌زاده‌‌ای باشد.

كفش‌هايم كو؟ - نوزده

Tuesday, October 28, 2008

آخرين قطار شب - بيست‌ونه

by Andre Jordan

هيچ بازار نديده‌ست چنين كالايی - سيصد و بيست‌ويك

خود ايشان - آقای شاندرمن - رفته است اتريش؛ آن‌وقت مرا نشانده است اين‌جا، كه برای چنين آگهی واضحی، توضيح واضحات بی‌مزه بنويسم: آگهی يادداشت‌های پشت‌چسب‌دار «پُست‌-‌ايت»، و تاكيد بر دوام طولانی آن، از طريق يادآوری و مقايسه با جای خالی و تميز قاب عكسی كه سال‌ها بر ديوار مانده است.

واگن‌ات را رنگ كن - چهار

پاريس مال ماست - سه

Monday, October 27, 2008

آخرين قطار شب - بيست‌وهشت

آن‌سوی نيك و بد - يازده

- چه‌وقتی برای بوسيدن يك نفر مناسب است؟
- وقتی كه آدم پول‌دار شده باشد. (پَم، هفت ساله)
*
از مجموعه پرسش‌هايی از كودكان درباره ازدواج

هيچ بازار نديده‌ست چنين كالايی - سيصد و بيست

Sears Optical
*
كمی دشوار، اما بسيار استادانه و بامزه؛ آگهی بخش فروش عينك در فروشگاه‌های «سيرز»: جوان سپيد‌پوش عينكی، لابد به خاطر همان عينك دقيق و ريزبين، بسيار زودتر از ساير تماشاچی‌های يك مسابقه ورزشی، حتی زودتر از ثبت‌كننده‌های الكترونيكی دقيق، متوجه اتفاق خجسته‌ای می‌شود كه درون زمين رخ داده است- مثلا ً يك ميلی‌متر زودتر رسيدن يك دونده خاص به خط پايان.

پاريس مال ماست - دو

Sunday, October 26, 2008

آخرين قطار شب - بيست‌وهفت

ماه پنهان است - سه

يك روز، همه آدم‌هايی كه دوستان خود را قال گذاشته‌اند و رفته‌اند، سپس بازگشته‌اند و گفته‌اند «ساری! دی‌سی شدم»، پاسخ خواهند داد كه در تك تك دقايقی كه غيب‌شان زده بود و «دی‌سی» هم نشده بودند، سرشان كجا گرم بوده است و چه می‌كرده‌اند؛ يك روز، همه‌شان.

پاريس مال ماست - يك

Yohji Yamamoto
*
يك. در نخستين روزهای تابستان امسال، نمايش چهار روزه مد مردان در پاريس، با نمايش كارهای طراح پرآوازه ژاپنی، يوهجی ياماموتو، آغاز شد كه به شكلی نامتعارف، مردانی با سن بالای شصت سال، آن‌ها را به تن كرده‌ بودند.
دو. گستردگی بی‌كران دنيايی كه با واژه دو حرفی «مد» شناخته می‌شود، و از يك پالتوی حجيم و سنگين تا «سنجاق سر»ی كوچك و ظريف را در برمی‌گيرد، و همه آن ذوق و خلاقيتی كه زير چتر بزرگش گرد آمده‌ است، جدا از حاشيه‌های خوب و بد و آشكار و پنهان، و فارغ از انتقادها و ستايش‌ها، چنان سهم و حضوری در عرصه «طراحی»، برای مد رقم زده است، كه هر گونه پرداختن به «ديزاين» و طراحی، با ناديده گرفتن آن، بی‌ترديد چيزی كم خواهد داشت.
سه. ملاحظه‌ها و رعايت‌های اين وبلاگ بر كسی پوشيده نيست؛ به همين خاطر چندان عجيب نخواهد بود اگر بخش تازه‌اش، از كنار بارزترين و شناخته‌شده‌ترين جلوه‌های مد عبور كند و به عرصه‌های محدودتری از آن (لابد مثلا ً همان «سنجاق سر»!) ‌‌‌‌بپردازد. اما عرصه‌های كم‌وبيش جنبی مد هم، ‌چنان وسيع‌ و بكرند كه گمان نمی‌كنم آن محدوديت، چندان به چشم بيايد. با اين توضيح، روشن است كه بخش تازه «پاريس مال ماست» (كه نامش را از فيلمی * به همين نام گرفته است) در مقايسه با بخش مد در بيش‌تر سايت‌ها و وبلاگ‌های جهان، كمی نامتعارف خواهد بود؛ پس بی‌مناسبت هم نيست اگر شماره نخست آن، با عكس‌های بامزه‌ای از نمايش نامتعارف يوهجی ياماموتو، گشوده ‌شود.
* Paris nous appartient

هيچ بازار نديده‌ست چنين كالايی - سيصد و نوزده

It's what mosquitos would use
on mosquitos they don't like
*
برای از بين بردن پشه‌ها و حشره‌ها، بهترين حشره‌كش لابد همانی‌ست كه يك پشه، برای از ميان برداشتن پشه‌ای ديگر– كه از او نفرت دارد – انتخاب می‌كند: يك رئيس منفور، يك فروشنده / بازارياب كه در ِ خانه‌ها را می‌زند و هميشه مظهر آدم نفرت‌انگيز بوده است، و سرانجام شوهری كه كاری ندارد جز اين‌كه صبح تا شب جلوی تلويزيون لم بدهد و تنقلات بخورد: فرض بر اين است كه در چنين موقعيت خطيری، يك پشه اسلحه‌ای را انتخاب می‌كند كه از موثر بودن‌اش اطمينان داشته باشد؛ و خب، چه كسی بهتر از يك پشه می‌داند كه چه چيزی بر هم‌نوع‌اش موثرتر است.

Thursday, October 23, 2008

آخرين قطار شب - بيست و شش

by Randy Reddig

هيچ بازار نديده‌ست چنين كالايی - سيصد و هجده

One of the best places on earth: Air France
*
كمی قديمی اما يكی از بسيار محبوب‌های وبلاگ‌صاحاب: «اير فرانس»، حضور در هواپيماهايش را با تجربه حضور در دلپذيرترين موقعيت‌هايی كه آدمی‌زاد ممكن است به خاطر داشته باشد مقايسه می‌كند و از ياد نمی‌برد كه با گذاشتن شماره صندلی در جايی از تصوير، جلوه‌ای از «توضيح واضحات» هم به اين مقايسه بدهد- خب، دو مشتری هم، دو مشتری‌ست؛ چرا نبايد آقای شاندرمن و همسر گرامی‌شان را تحت تاثير قرار داد كه برای سفر‌های بعدی‌، «اير فرانس» را هم در ميان انتخاب‌های‌شان قرار دهند- به‌ويژه اگر با «توضيح واضحات» آقای اولدفشن هم همراه شود.

گوشواری از دو گيلاس سرخ همزاد - هجده

دزد دوچرخه - يازده

Wednesday, October 22, 2008

آخرين قطار شب - بيست‌وپنج

آن‌سوی نيك و بد - ده

- چه سنی برای ازدواج مناسب است؟
- هيچ سنی برای ازدواج مناسب نيست. آدم بايد احمق باشد كه ازدواج كند! (فرِدی، شش ساله)
*
از مجموعه پرسش‌هايی از كودكان درباره ازدواج

هيچ بازار نديده‌ست چنين كالايی - سيصد و هفده

رسمی در دنيای مد وجود دارد كه به شكل بازگشت نعل به نعل يا بيش‌و‌كم اصلاح‌شده به مد دهه‌های پيشين خودش را نشان می‌دهد. اما نويسنده اين يادداشت گمان نمی‌كند كه جهان هرگز بار ديگر آن‌‌چنان بی‌سليقه شود كه به مد مو در دهه هشتاد يا به مد پوشاك در دهه هفتاد ميلادی بازگردد. اين توليد‌كننده كلاه، كه اتفاقا‌ ً كارش را در نخستين سال‌های دهه هشتاد آغاز كرده، خوب می‌داند كه آن مدل مو، ‌چنان افتضاح بوده كه به تنها چيزی كه نياز داشته، كلاهی بوده برای پنهان كردنش؛ بنابراين بزرگ‌ترين افتخار خود را هم بر همين اساس بنا می‌كند: پنهان‌كننده مو از هزار و نهصد و هشتادوسه!

كفش‌هايم كو؟ - هجده

Tuesday, October 21, 2008

 
Free counter and web stats