سه سال
اگر اين يادداشت را با عبارت تكراری «سه سال پيش در چنين روزی...» آغاز كنم، ترديدی ندارم كه نيمی از خوانندگان حساس اين وبلاگ را از دست خواهم داد؛ و شما تاييد میكنيد كه از دست دادن نيمی از خوانندگان، آخرين چيزیست كه يك وبلاگ بهمرخصیرفته به آن نياز دارد (و اگر میبينيد كه به از دست دادن فقط نيمی از خوانندگان اشاره میكنم، به اين خاطر است كه از بخت بلند من و در زمان انتشار اين يادداشت، آن نيمه ديگر در سفر به سر میبَرَد!). اما خب، واقعيت اين است كه سه سال پيش در چنين روزی - بيستوسوم بهمن، اين وبلاگ بنا نهاده شد تا يك «آقای ازمُدافتاده»، گزارش روزانهای از سرك كشيدنهای خود در همه امور «عالم دنيا» در آن ثبت كند. حاصل اين سه سال، كارنامهایست كه از دوهزار و ششصد و شصت «پُست» تشكيل شده و گمان میكنم تعدادش آنقدر هست كه بتوان با ورق زدنش، درباره اين كارنامه قضاوت كرد. اما اگر در اين سومين سالگرد، چرخهای اين وبلاگ همانطوری نمیچرخد كه در دو سالگرد پيشين میچرخيد، اميد دارم دستكم اين يادداشت نشان دهد كه وبلاگصاحاب، همچنان همين دوروبر قدم میزند و هيچجايی جز اين دوروبر ندارد كه در آن قدم بزند؛ و فعلا ً، فعلا ً، فعلا ً كارش اين است كه «فانوس»بهدست به گوشهوكنار اين وبلاگ سر بزند و گاهی اين پيچ را سفت كند و گاهی آن مهره را روغنكاری... و آرزويش از اين قرار است كه خوانندگانش صبور و پاينده باشند.