Tuesday, July 31, 2012

نغمه‌های ماشين‌تحرير

شايد نوعی غريزه مرموز هدف‌يابی در كتاب‌ها هست كه آن‌ها را به خوانندگان ايده‌آل‌شان می‌رساند. / مری آن شافر

فرهنگ واژه‌ها

تجربه (اسم): توانايی بازشناختن يك اشتباه وقتی كه دوباره مرتكبش می‌شويد.

گاهی‌وقت‌ها شهر بی تو

deader than yesterday/ Flickr

سينما نيمه‌شب


يك چهره

Benicio Del Toro

Monday, July 30, 2012

نغمه‌های ماشين‌تحرير

لغات. واژه‌ها. من با واژه‌ها بازی می‌كنم؛ با اين اميد كه تركيبی از آن‌ها، حتی تركيبی اتفاقی، بتواند آن‌چه را كه می‌خواهم بازگويد. / دوريس لسينگ

گاهی‌وقت‌ها خانه شميران

Das Hilde / Flickr

سينما نيمه‌شب

اينگمار برگمان (كارگردان) و ارلاند يوزفسون (بازيگر)
سر صحنه «فانی و الكساندر»

دست‌ساخته‌ها

deboraBstudio.etsy.com

Sunday, July 29, 2012

يك پرسش

آيا دوستان خبر دارند كه از داستان «جوليا» نوشته ليلين هلمن، جز ترجمه م. سجودی، برگردان ديگری هم منتشر شده باشد؟

نغمه‌های ماشين‌تحرير

استاد همه‌چيز را درباره ادبيات می‌دانست جز اين كه چه‌طور از آن لذت ببرد. / جوزف هِلِر

فرهنگ واژه‌ها

تنبلی (اسم): به جان خريدن خطر به زمين ريختن همه چيزهايی كه داريد حمل می‌كنيد، به جای رفت‌وآمد دوباره.

گاهی‌وقت‌ها واگن‌ات را رنگ كن

irenkapatrzy / Flickr

سينما ‌نيمه‌شب


نگارخانه

Ezra Pound, 1939
Wyndham Lewis

Saturday, July 28, 2012

نغمه‌های ماشين‌تحرير

اگر می‌خواهی احساساتت را پنهان كنی، به خاطر بسپار كه آن‌ها را كجا گذاشته‌ای. / ليندا پويندكستر

فرهنگ واژه‌ها

لاته (اسم): «خيلی پول واسه اون يه فنجون قهوه دادی!» به زبان ايتاليايی.

گاهی‌وقت‌ها تغذيه

Photographer: Gistela
*

پس از اين كه نامه كوتاهی نوشتم و بازگشت از سفر آفريقا را به ايشان «خير مقدم» گفتم، خانم «گيس‌طِلا» اين عكس را به عنوان سوغات سفر برايم فرستادند و تعريف كردند كه آن را در يكی از كوچه‌‌پس‌كوچه‌های زنگبار* (بخش نيمه‌خودمختار تانزانيا) گرفته‌اند.
* خانم گيس‌طِلا تلاش بسيار جانبدارانه‌ای به عمل آوردند تا با اشاره به نخستين مهاجران زنگبار كه شيرازی بودند و «زنان زيبا» داشتند مرا متقاعد كنند كه نام اين منطقه را به شكل «زن‌زيبار» بنويسم؛ خب، نتوانستند!

سينما نيمه‌شب


نقش ايوان

UrbanCamp.etsy.com

Friday, July 27, 2012

فرهنگ واژه‌ها

كار گروهی (اسم): زمانی برای استراحت و تماشای يك نفر آدم بامسئوليت كه تمام كار را انجام می‌دهد.

يك مجموعه: كاريكاتورهای فرناندو ويسنته

Hermann Hesse
Julio Cortazar
*
by Fernando Vicente

گاهی‌وقت‌ها بچه‌های خيابان

Fansia / Flickr

فرهنگ واژه‌ها

دوس‌پسر (اسم): ‌شاخ شمشادی كه در نود در صد اوقات كفرتان را در می‌آورد و در ده در صد بقيه كاری می‌كند كه آن نود در صد را از ياد ببريد.

آخرين روز هفته

nifala / Flickr

Thursday, July 26, 2012

فرهنگ واژه‌ها

پا (اسم): ‌ابزاری برای يافتن قطعات لِگو در تاريكی.

خبرنامه

خب، انگار «سرور»‌ها آدم‌های صبور را دوست دارند. نه دست‌وپايم را گم كردم، نه با جايی تماس گرفتم، و تصويرها در كم‌تر از يك روز برگشتند سر جای‌شان. فقط مجموعه كاريكاتورهای فرناندو ويسنته (كه آخرين تصويرهايی بودند كه يك‌جا روی سرور ذخيره كرده بودم) هنوز ديده نمی‌شوند. «سرور» می‌تواند آن كلمه«هنوز» را نشانه تداوم صبر من برای بازگشت بقيه تصويرها تلقی كند! اگرچه می‌‌دانم كه اين‌جور رفت‌وبرگشت‌ها، معمولاً با مقداری تلفات هم همراه است؛ كه خودم را برای آن هم آماده كرده‌ام.

فرهنگ واژه‌ها

ژاكت (اسم): چيزی كه شما، وقتی مادرتان سردش می‌شود، تن‌تان می‌كنيد.
*
اين يكی از آن‌هايی‌ست كه پيش از اين ئر گوگل‌پلاس منتشر كرده‌ام (البته تنها به صورت متن و نه به اين شكل تصويری/گرافيكی) و لابد به خاطر تجربه مشترك دوستان، بسيار مورد ابراز احساسات قرار گرفت. اما خواندنی‌ترين نظر، «كامنت»ی بود با اين مضمون: «من حتی با گرسنه شدن مادرم هم مجبورم غذا بخورم!»
*
تقديم به مادران؛ با صميمی‌ترين سلام و عميق‌ترين احترام‌.

فرهنگ واژه‌ها

آموزگار (اسم): آدمی‌زاده‌ای كه به شما در حل مسائل كمك می‌كند؛ مسائلی كه بدون وجود او، هرگز مسئله شما نبودند.

فرهنگ واژه‌ها

جاكليدی (اسم): وسيله‌ای كه شما را قادر می‌سازد تا همه كليدهای‌تان را يك‌جا گم كنيد.

يك توضيح ديگر

تصويرهای قديمی هم‌چنان ديده نمی‌شوند. اما تا بازيابی آن‌ها، دست روی دست نمی‌گذارم و از امكان ديگری برای انتشار عكس استفاده می‌كنم. «فرهنگ واژه‌ها» كه بخش تازه اين وبلاگ هم هست، پيش از اين در گوگل‌پلاس منتشر می‌شد؛ بعيد نمی‌دانم كه تعدادی از آن‌‌چه در آن‌جا منتشر شد را در قالبی تازه در اين‌جا هم منتشر كنم. مرا از مشكلات احتمالی انتشار عكس‌ها در شيوه تازه باخبر كنيد.

فرهنگ واژه‌ها

گردهم‌آيی هم‌كلاسی‌های قديمی (اسم): ملاقاتی كه تنها در بيست ثانيه شما را متوجه می‌كند كه چرا آن جماعت را در آن بيست سال نديده بوديد.

يك توضيح

بله! تصويرها ديده نمی‌شوند. من هنوز دليلش را نمی‌‌دانم. اما به‌گمانم هر چه هست به فضای اختصاصی‌ای كه تصويرها را در آن‌جا ذخيره می‌كنم و «سرور»‌های آن مربوط می‌شود. در اين موقعيت، كاری از دستم برنمی‌آيد جز آن كه به شيوه خودم، مدتی (چند ساعت يا حتی چند روز) منتظر روشن شدن ابعاد مشكل و (اميدوارم) حل آن بمانم. اما اگر دوستان كاردان و كارشناس، از ظواهر امر، به دلايل اين اتفاق پی برده‌اند، لطف می‌كنند اگر مرا - ترجيحاً با ای‌ميل - باخبر كنند.

يك مجموعه: كاريكاتورهای فرناندو ويسنته

Andre Gide
Rainer Maria Rilke
*
by Fernando Vicente

گاهی‌وقت‌ها تغذيه

yossyarefi / Flickr

كارتون‌بولتن

Quino

Wednesday, July 25, 2012

يك مجموعه: كاريكاتورهای فرناندو ويسنته

Samuel Beckett
Jorge Luis Borges
*
by Fernando Vicente

گاهی‌وقت‌ها ماه كاغذی

Vincent Milone / Flickr

ماه پنهان است

اگر اين اتفاق توی فيلم‌ها می‌افتاد، حتی خود من چين به بينی‌ام می‌انداختم و نماد «چيپ»ی كه كارگردان برای اشاره به جدايی قريب‌الوقوع دو تا آدم به كار گرفته را با انگشت تحقير و تاسف نشان می‌دادم.
*
يكی از روزهای نيمه اول فروردين، داشتيم قدم‌زنان و از پياده‌روی سمت راست خيابان، از آن ميدان بالايی تجريش (اسمش چيست؟) به طرف ميدان پايينی تجريش (اسمش چيست؟) می‌آمديم. هنوز خيلی پايين نيامده بوديم كه يك چرخ‌دستی سنگين و پر از بار جلوی‌مان ظاهر شد و ما هيچ چاره‌ای نداشتيم جز اين كه از هم فاصله بگيريم تا صاحب آن، به‌آرامی و با تانی از ميان‌مان بگذرد. من در همان لحظه‌های طولانی گذر چرخ‌دستی، از فكر اين كه يك كارگردان از چنين نمادی برای پيش‌بينی جدايی دو تا آدم استفاده كند خنده‌ام گرفته بود؛ اما اتفاقی كه در عالم واقع و بر خلاف آموزه‌های منتقدان سينما افتاد اين بود كه در دو سه ماه ِ بعد از آن، فاصله ما - جلوی چشم ما - آرام‌آرام بيش‌تر و در نهايت، در اوايل تابستان كامل شد...
*
... حالا قرن‌ها از آن روز «پُربار» بهاری می‌گذرد و من هنوز وقتی به ياد تمهيدی می‌افتم كه «آقای يونيورس» به كار گرفت تا جدايی ما را هشدار دهد خنده‌ام می‌گيرد. اين را تعريف كردم تا هيچ‌كس اهميت فيلم‌های درجه سه خنده‌دار را در زندگی‌اش ناديده نگيرد!

گوشواری از دو گيلاس سرخ همزاد

whiteowl.etsy.com

Tuesday, July 24, 2012

يك مجموعه: كاريكاتورهای فرناندو ويسنته

James Joyce
Ernest Hemingway
*
by Fernando Vicente

گاهی‌وقت‌ها شهر بی تو

judyypop / Flickr

يك چهره

Drew Barrymore

Monday, July 23, 2012

يك مجموعه: كاريكاتورهای فرناندو ويسنته

Anton chekhov
Albert Camus
*
by Fernando Vicente

گاهی‌وقت‌ها آينه حُسن

leilaleilaleila / Flickr

دست‌ساخته‌ها

ohalbatross.etsy.com

Sunday, July 22, 2012

يك مجموعه: كاريكاتورهای فرناندو ويسنته

Marcel Proust
William Faulkner
*
by Fernando Vicente

گاهی‌وقت‌ها واگن‌ات را رنگ كن

h & L metz / Flickr

نگارخانه

Elena Pavlovski
Amedeo Modigliani

 
Free counter and web stats