Tuesday, July 31, 2012
Monday, July 30, 2012
نغمههای ماشينتحرير
لغات. واژهها. من با واژهها بازی میكنم؛ با اين اميد كه تركيبی از آنها، حتی تركيبی اتفاقی، بتواند آنچه را كه میخواهم بازگويد. / دوريس لسينگ
by Old Fashion at 10:00 PM 0 comments
Sunday, July 29, 2012
يك پرسش
آيا دوستان خبر دارند كه از داستان «جوليا» نوشته ليلين هلمن، جز ترجمه م. سجودی، برگردان ديگری هم منتشر شده باشد؟
by Old Fashion at 10:43 PM 2 comments
فرهنگ واژهها
تنبلی (اسم): به جان خريدن خطر به زمين ريختن همه چيزهايی كه داريد حمل میكنيد، به جای رفتوآمد دوباره.
by Old Fashion at 7:00 PM 0 comments
Saturday, July 28, 2012
گاهیوقتها تغذيه
Photographer: Gistela
*
*
پس از اين كه نامه كوتاهی نوشتم و بازگشت از سفر آفريقا را به ايشان «خير مقدم» گفتم، خانم «گيسطِلا» اين عكس را به عنوان سوغات سفر برايم فرستادند و تعريف كردند كه آن را در يكی از كوچهپسكوچههای زنگبار* (بخش نيمهخودمختار تانزانيا) گرفتهاند.
* خانم گيسطِلا تلاش بسيار جانبدارانهای به عمل آوردند تا با اشاره به نخستين مهاجران زنگبار كه شيرازی بودند و «زنان زيبا» داشتند مرا متقاعد كنند كه نام اين منطقه را به شكل «زنزيبار» بنويسم؛ خب، نتوانستند!
* خانم گيسطِلا تلاش بسيار جانبدارانهای به عمل آوردند تا با اشاره به نخستين مهاجران زنگبار كه شيرازی بودند و «زنان زيبا» داشتند مرا متقاعد كنند كه نام اين منطقه را به شكل «زنزيبار» بنويسم؛ خب، نتوانستند!
by Old Fashion at 3:00 PM 3 comments
Friday, July 27, 2012
فرهنگ واژهها
دوسپسر (اسم): شاخ شمشادی كه در نود در صد اوقات كفرتان را در میآورد و در ده در صد بقيه كاری میكند كه آن نود در صد را از ياد ببريد.
by Old Fashion at 11:00 AM 1 comments
Thursday, July 26, 2012
خبرنامه
خب، انگار «سرور»ها آدمهای صبور را دوست دارند. نه دستوپايم را گم كردم، نه با جايی تماس گرفتم، و تصويرها در كمتر از يك روز برگشتند سر جایشان. فقط مجموعه كاريكاتورهای فرناندو ويسنته (كه آخرين تصويرهايی بودند كه يكجا روی سرور ذخيره كرده بودم) هنوز ديده نمیشوند. «سرور» میتواند آن كلمه«هنوز» را نشانه تداوم صبر من برای بازگشت بقيه تصويرها تلقی كند! اگرچه میدانم كه اينجور رفتوبرگشتها، معمولاً با مقداری تلفات هم همراه است؛ كه خودم را برای آن هم آماده كردهام.
by Old Fashion at 11:06 PM 1 comments
فرهنگ واژهها
ژاكت (اسم): چيزی كه شما، وقتی مادرتان سردش میشود، تنتان میكنيد.
*
اين يكی از آنهايیست كه پيش از اين ئر گوگلپلاس منتشر كردهام (البته تنها به صورت متن و نه به اين شكل تصويری/گرافيكی) و لابد به خاطر تجربه مشترك دوستان، بسيار مورد ابراز احساسات قرار گرفت. اما خواندنیترين نظر، «كامنت»ی بود با اين مضمون: «من حتی با گرسنه شدن مادرم هم مجبورم غذا بخورم!»
*
تقديم به مادران؛ با صميمیترين سلام و عميقترين احترام.
*
اين يكی از آنهايیست كه پيش از اين ئر گوگلپلاس منتشر كردهام (البته تنها به صورت متن و نه به اين شكل تصويری/گرافيكی) و لابد به خاطر تجربه مشترك دوستان، بسيار مورد ابراز احساسات قرار گرفت. اما خواندنیترين نظر، «كامنت»ی بود با اين مضمون: «من حتی با گرسنه شدن مادرم هم مجبورم غذا بخورم!»
*
تقديم به مادران؛ با صميمیترين سلام و عميقترين احترام.
by Old Fashion at 11:05 PM 5 comments
فرهنگ واژهها
آموزگار (اسم): آدمیزادهای كه به شما در حل مسائل كمك میكند؛ مسائلی كه بدون وجود او، هرگز مسئله شما نبودند.
by Old Fashion at 11:03 PM 1 comments
يك توضيح ديگر
تصويرهای قديمی همچنان ديده نمیشوند. اما تا بازيابی آنها، دست روی دست نمیگذارم و از امكان ديگری برای انتشار عكس استفاده میكنم. «فرهنگ واژهها» كه بخش تازه اين وبلاگ هم هست، پيش از اين در گوگلپلاس منتشر میشد؛ بعيد نمیدانم كه تعدادی از آنچه در آنجا منتشر شد را در قالبی تازه در اينجا هم منتشر كنم. مرا از مشكلات احتمالی انتشار عكسها در شيوه تازه باخبر كنيد.
by Old Fashion at 11:01 PM 2 comments
فرهنگ واژهها
گردهمآيی همكلاسیهای قديمی (اسم): ملاقاتی كه تنها در بيست ثانيه شما را متوجه میكند كه چرا آن جماعت را در آن بيست سال نديده بوديد.
by Old Fashion at 11:00 PM 0 comments
يك توضيح
بله! تصويرها ديده نمیشوند. من هنوز دليلش را نمیدانم. اما بهگمانم هر چه هست به فضای اختصاصیای كه تصويرها را در آنجا ذخيره میكنم و «سرور»های آن مربوط میشود. در اين موقعيت، كاری از دستم برنمیآيد جز آن كه به شيوه خودم، مدتی (چند ساعت يا حتی چند روز) منتظر روشن شدن ابعاد مشكل و (اميدوارم) حل آن بمانم. اما اگر دوستان كاردان و كارشناس، از ظواهر امر، به دلايل اين اتفاق پی بردهاند، لطف میكنند اگر مرا - ترجيحاً با ایميل - باخبر كنند.
by Old Fashion at 10:30 PM 2 comments
Wednesday, July 25, 2012
ماه پنهان است
اگر اين اتفاق توی فيلمها میافتاد، حتی خود من چين به بينیام میانداختم و نماد «چيپ»ی كه كارگردان برای اشاره به جدايی قريبالوقوع دو تا آدم به كار گرفته را با انگشت تحقير و تاسف نشان میدادم.
*
يكی از روزهای نيمه اول فروردين، داشتيم قدمزنان و از پيادهروی سمت راست خيابان، از آن ميدان بالايی تجريش (اسمش چيست؟) به طرف ميدان پايينی تجريش (اسمش چيست؟) میآمديم. هنوز خيلی پايين نيامده بوديم كه يك چرخدستی سنگين و پر از بار جلویمان ظاهر شد و ما هيچ چارهای نداشتيم جز اين كه از هم فاصله بگيريم تا صاحب آن، بهآرامی و با تانی از ميانمان بگذرد. من در همان لحظههای طولانی گذر چرخدستی، از فكر اين كه يك كارگردان از چنين نمادی برای پيشبينی جدايی دو تا آدم استفاده كند خندهام گرفته بود؛ اما اتفاقی كه در عالم واقع و بر خلاف آموزههای منتقدان سينما افتاد اين بود كه در دو سه ماه ِ بعد از آن، فاصله ما - جلوی چشم ما - آرامآرام بيشتر و در نهايت، در اوايل تابستان كامل شد...
*
... حالا قرنها از آن روز «پُربار» بهاری میگذرد و من هنوز وقتی به ياد تمهيدی میافتم كه «آقای يونيورس» به كار گرفت تا جدايی ما را هشدار دهد خندهام میگيرد. اين را تعريف كردم تا هيچكس اهميت فيلمهای درجه سه خندهدار را در زندگیاش ناديده نگيرد!
*
يكی از روزهای نيمه اول فروردين، داشتيم قدمزنان و از پيادهروی سمت راست خيابان، از آن ميدان بالايی تجريش (اسمش چيست؟) به طرف ميدان پايينی تجريش (اسمش چيست؟) میآمديم. هنوز خيلی پايين نيامده بوديم كه يك چرخدستی سنگين و پر از بار جلویمان ظاهر شد و ما هيچ چارهای نداشتيم جز اين كه از هم فاصله بگيريم تا صاحب آن، بهآرامی و با تانی از ميانمان بگذرد. من در همان لحظههای طولانی گذر چرخدستی، از فكر اين كه يك كارگردان از چنين نمادی برای پيشبينی جدايی دو تا آدم استفاده كند خندهام گرفته بود؛ اما اتفاقی كه در عالم واقع و بر خلاف آموزههای منتقدان سينما افتاد اين بود كه در دو سه ماه ِ بعد از آن، فاصله ما - جلوی چشم ما - آرامآرام بيشتر و در نهايت، در اوايل تابستان كامل شد...
*
... حالا قرنها از آن روز «پُربار» بهاری میگذرد و من هنوز وقتی به ياد تمهيدی میافتم كه «آقای يونيورس» به كار گرفت تا جدايی ما را هشدار دهد خندهام میگيرد. اين را تعريف كردم تا هيچكس اهميت فيلمهای درجه سه خندهدار را در زندگیاش ناديده نگيرد!
by Old Fashion at 10:00 AM 0 comments
Tuesday, July 24, 2012
Monday, July 23, 2012
Sunday, July 22, 2012
Subscribe to:
Posts (Atom)