Tuesday, February 27, 2007

Borat: Cultural Learnings of America for Make Benefit Glorious Nation of Kazakhstan


اين، ترجمه بند آخر ريويوي راجر ايبرت بر فيلم "بورات"است

انجمن مقابله با هتك حرمت، با اذعان به اين كه كوهن خودش يهودي است و فيلمش به هيچ‌وجه بدخواهانه يا ضديهود نيست، در عين حال اين نگراني خود را ابراز داشته كه بعضي آدم‌هاي بدون اعتماد به نفس "ممكن است به اندازه كافي ذكاوت نداشته باشند كه شوخي‌ها(ي فيلم) را دريابند و همين گروه، حتي احتمال دارد كه تعبيرشان از فيلم به‌گونه‌اي باشد كه به تقويت افكار متحجرانه‌شان بينجامد". آيا ممكن است ما ملت پرافتخار امريكا، هنوز عناصري را در ميان خود جا داده باشيم كه حتي از بورات هم احمق‌تر باشند؟ بله ممكن است- و "بورات" اين را ثابت مي‌كند. اما اگر ابلهان، در "بورات" چيزي مي‌يابند كه خشك‌مغزي‌شان را تقويت مي‌كند، در اين صورت آن‌ها در "زينفلد" (يك مجموعه تلويزيوني 180 قسمتي) و "ديل اور نو ديل" (يك مسابقه تلويزيوني) و "ريوردنس" (همان رقص دوست‌داشتني گروه مايكل فليت‌لي) هم چنين چيزهايي خواهند يافت



هم‌چنان كه برخلاف نظر گروهي از نويسندگان سينمايي اين مرزوبوم، "بورات" نه در مورد "مردم پرافتخار قزاقستان"، بلكه هجويه‌اي بر "مردم پرافتخار امريكا"ست، اين يادداشت كوتاه هم، نه درباره خود فيلم "بورات"، بلكه پيرامون همان "گروهي از نويسندگان سينمايي"‌ست
انتشار هم‌زمان چند نوشته در مطبوعات ايران كه "بورات" را توهين به مردم قزاقستان – و فراتر از آن، ملت‌هاي ستمديده جهان سوم – توصيف كرده‌اند، و خود فيلم را هم كمدي بي‌ارزشي دانسته‌اند، توجه مرا به شيوه‌اي جلب كرد كه ساشا بارون كوهن / لري چارلز(كارگردان) براي دست انداختن حماقت‌ها (يا به تعبيري ديگر، ساده‌لوحي‌هاي) مردم امريكا به كار گرفته‌اند: كوهن بسيار تيزهوش، در كسوت بورات بسيار احمق، با ظاهري كاملا جدي – كه پوششي بر همه آن حماقت‌هاست – به ميان مردم امريكا مي‌رود، و عكس‌العمل‌هاي آن‌ها را نسبت به خود ضبط مي‌كند تا به قول ايبرت، ثابت كند كه حتي از خود بورات هم احمق‌تر (ساده‌لوح‌تر)اند. اما كوهن / چارلز، اين كار را فقط با امريكايي‌هايي كه درون فيلم مي‌بينيم نمي‌كنند، آن‌ها با تماشاگران فيلم نيز چنين مي‌كنند. يعني اگر درون فيلم، پر از صحنه‌سازي‌هايي‌ست كه جماعت را بفريبد كه انگار واقعا دارند با يك گزارش‌گر تلويزيون قزاقستان مصاحبه مي‌كنند، و همين برخورد جدي‌شان با يك احمق، صحنه‌هاي خنده‌داري مي‌آفريند، در سطحي ديگر، همه آن‌چه كه دوستان به "توهين به مردم قزاقستان" تعبير مي‌كنند، صحنه‌سازِي‌هايي‌ست كه قرار است ذكاوت تماشاگر را هم به چالش بطلبد كه آيا قادر است اين ميزان حماقت اشباع‌شده را جدي نگيرد و خود را اسباب مضحكه نسازد؟ راجر ايبرت در همان ريويو، در مورد شبهه توهين به مردم قزاقستان مي‌نويسد: "اين‌جا، قزاقستان واقعي (يكي از جمهوري‌هاي اتحاد شوروي سابق) نيست، مگر اين‌كه بپذيريم كه خواهر بورات، واقعاً داراي مقام چهارم روسپي‌گري كشورش است، و جامي هم دارد كه آن را ثابت مي‌كند!" راجر ايبرت از اغراقي حرف مي‌زند كه به اندازه‌اي غول‌آساست كه بايد راه را بر هر نوع جدي گرفتن موضوع ببندد. اما زيست‌گاه ما، سرزميني‌ست كه همه معادلات و محاسبات بين‌المللي را در هم ريخته است و توقع ايبرت كاملاً بي‌جاست كه به اين همه نشانه در فيلم توجه شود و كسي يقه خود را بابت "توهين به مردم قزاقستان" ندرد. "بورات" بسيار جاي نوشتن دارد. اين فقط يك يادداشت كوتاه است

3 comments:

Yerma said...

یه کم هم هومن مرتضوی لطفا

__ said...

شاید ! ولی من هم مثل ِ خیلی از همان مخالفان فکر می کنم این فیلم و روش ِ
Not Joke
و صد البته رکیکش بسیار زمخت و شاید غیر ِ تیزهوشانه هم باشد .
نمی دانم . باید دید . من هیچ چیز نمی دانم :دی

می دانستید ؟ یک چیز ِ جالب ! من همیشه از نثرهایی که غلط ِ املایی داشتند به شدت بدم می آمده :دی و حالا انگار باید از نثر ِ خودم هم بدم بیاید . یک توجیه هم داریم . که کلید ِ " ذ " با کلید ِ " ز " تنها یک کلید ِ ناقابل فاصله دارند و خوب این همه ی اتهامات را علیه ِ مجید جان بودن ِ من بر طرف خواهد کرد :دی

__ said...

به هر صورت تنکس ا ِ لات مستر :)

 
Free counter and web stats