کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می داشت تا بجانش می خواندی نام کوچکی تا به مهر آوازش می دادی همچون مرگ که نام ِ کوچک ِ زندگی است و بر سکو به وداعش به زبان می آوری هنگامی که قطار به آن آخرین سوتش را بدَمد و فانوس ِ سبز به تکان در آید نامی به کوتاهی ِ آهی که در غوغای آهنگین غلتیدن ِ سنگین ِ پولاد بر پولاد که به لب جُنبه ای بدل می شود به کلامی گفته و ناشنیده اِنگاشته یا نا گفته ای ، شنیده پنداشته ... احمد شاملو ، مدایح بی صله ، یک مایه در دو مقام
2 comments:
کاش دلتنگی نیز
نام کوچکی می داشت تا بجانش می خواندی
نام کوچکی تا به مهر
آوازش می دادی
همچون مرگ که نام ِ کوچک ِ زندگی است
و بر سکو به وداعش به زبان می آوری
هنگامی که قطار به آن آخرین سوتش را بدَمد
و فانوس ِ سبز به تکان در آید
نامی به کوتاهی ِ آهی که در غوغای آهنگین غلتیدن ِ سنگین ِ پولاد بر پولاد
که به لب جُنبه ای بدل می شود
به کلامی گفته و ناشنیده اِنگاشته
یا نا گفته ای ، شنیده پنداشته
...
احمد شاملو ، مدایح بی صله ، یک مایه در دو مقام
من این عکس را دوست دارم
Post a Comment