بيا زودتر چيزها را ببينيم
Siegmund Freud’s couch
Saturday, August 31, 2013
Friday, August 30, 2013
Thursday, August 29, 2013
Wednesday, August 28, 2013
Tuesday, August 27, 2013
ماه كاغذی
Photographer: Roya Zamiri
*
سلام آقای الدفشن عزیز
امیدوارم که خوب و سلامت باشید
راستش چند روز پیش که عکسی از كتاب‌فروشی شکسپیر و شرکا را منتشر كرده بوديد یادم از عکس‌های خودم آمد. حقیقتش این است که من این‌جا را از وبلاگ شما شناختم و رفتم و اصلاً قبل از رفتن همه‌اش حواسم بود که عکس بگیرم و برای‌تان بفرستم، برای تشکر بابت همه این سال‌ها- همه عصرهایی که حالم را خوب کرد؛ آن تک جمله‌های "آخرين قطار شب" که چندتای‌شان را پرینت کرده بودم و به دیوار اتاقم در ایران زده بودم. یکی‌ش این بود "کشتی در ساحل همیشه امن است ولی کشتی برای رفتن به دریا ساخته شده نه ماندن در ساحل" می‌خواهم بگویم بخشی از آدمی که حالا هستم شاید به خاطر همین یک جمله است که مدت‌های طولانی در برابر چشمم بود.
راستش امتحان‌ها و خستگی‌ها و بی‌حوصلگی‌های گاه‌وبی‌‌گاه، مرا از صرافت فرستادن عکس‌ها انداخت، تا همین لحظه. حالا برای‌تان می‌فرستم و باز هم می‌گويم ممنون.
روزهای‌تان به کام
رویا
Monday, August 26, 2013
يك چهره
Pam Grier
*
كوئنتين تارانتينو: «پَم يه شمايله. از بعضی جنبه‌ها مثل نقش دادن به جان وين توی يه فيلمه. به جان وين كه توی يه وسترن نقش بدی، ديگه فقط با يه شخص ناشناخته كه وارد اون‌جا می‌شه طرف نيستی و اين رو بايد بفهمی. جان وين يه سابقه كامل پشت سرش داره و سابقه‌اش از اين فيلمای ديگه شكل گرفته. اين سابقه خوبيه؛ بعضی سوابق می‌تونه خيلی خيلی خوب باشه. با نقش دادن به پم، توی ذهنم اسم «فيلم پم گريری» رو روش گذاشتم... يكی از چيزايی كه راجع به سكانس تيتراژ فيلم [«جكی براون»] دوست دارم، [اينه كه] اگه با فيلم‌های پم آشنا باشين، شروع خيلی از اونا با پم هست كه فقط راه می‌ره و [ما] شكوه پم رو نظاره می‌كنيم. فكر كردم كه خيله خب، من بزرگ‌ترين سكانس افتتاحيه پم گريری تاريخ رو می‌سازم. فكر می‌كنم واقعاً هم از پسش براومدم... توی فرودگاه راه می‌ره و مثل خلاف‌ترين موجودی به نظر می‌رسه كه تابه‌حال كسی خلق كرده، سرشار از نيرو و قدرت...»
نقل از كتاب «سينمای كو.ئنتين تارانتينو» / پرونده يك خوره فيلم / پال ای وودز / ترجمه افشين ابراهيمی
Sunday, August 25, 2013
Saturday, August 24, 2013
Friday, August 23, 2013
در جست‌وجوی فولكس واگن
Photographer: Ghazal Ghahghaie
*
آقای الدفشن، سلام
دیروز با دوستان رفته بودیم بهارگردی که در میدان نیاوران این فولکس واگن را دیدیم و من یاد مجموعه "در جست‌وجوی فولکس واگن" شما افتادم. دختر‌بچه‌ای با کلاه قرمز در ماشین نشسته بود و با لبخند و تعجب مرا که سعی می‌کردم از او و ماشین عکس خوبی بگیرم نگاه می‌كرد. وقتی پدرش رسید دوستم از ايشان اجازه گرفت و عکسی گرفت که دختر در آن لبخند زیبایی زده بود. اما در انتقال عکس از موبایل به لپ‌تاپ آن عکس از دست رفت. به هر حال دو سه عکس دیگری که گرفتیم را برای‌تان می‌فرستم، اگر خوش‌تان آمد...
بهارتان مبارک
غزل
*
وبلاگ‌صاحاب: روشن است كه اين نامه و اين عكس، چند ماه پيش و در اوايل بهار به دستم رسيده است.
Thursday, August 22, 2013
Wednesday, August 21, 2013
Tuesday, August 20, 2013
گاهی‌وقت‌ها ماه كاغذی
*
ششم فروردين نودودو برای فيلم‌برداری يك فيلم مستند در پاريس بوديم. پيش از رفتن و حتی قبل از اين که تكليف ويزای‌مان روشن باشد، تنها برنامه‌ای که در آی‌پادم نوشتم گذشتن از کرانه رود سن و ديدن «كتاب‌فروشی شكسپير و شركا» بود. سفرمان مصادف شده بود با تعطيلات عيد پاک، و پاريس شلوغ‌تر از چيزی بود که تصور می‌كرديم. اما من توی همان شلوغی جلوی کتاب‌فروشی و از ميان ازدحام جمعيت، اين عکس را گرفتم. به خاطر تمام لحظات خوبی که با وبلاگ‌تان داشته‌ام و دارم، به خاطر تمام چيزهايی که ياد گرفتم، به خاطر بغض‌ها و خنده‌هايی که با خواندن "اولدفشن" تجربه کردم و به خاطر بودن‌تان، اين عکس اختصاصی و دوآتشه برای شماست. اميد غيائی
Monday, August 19, 2013
Sunday, August 18, 2013
Saturday, August 17, 2013
Friday, August 16, 2013
Subscribe to:
Posts (Atom)
