Monday, June 30, 2008

Advertising as ART - 245

گرفتار شغل نامناسبی هستيد؟
*
آگهی يك موسسه «كاريابی»، كه در آگهی‌هايش وعده يافتن كار مناسب و دلخواه را به مراجعان می‌دهد.
. . .
حاشيه: يادتان هست خانم زند؟ آگهی تلويزيونی اين موسسه را، شما در وبلاگ‌تان منتشر كرده بوديد: در يك تاريكی صبح‌گاهی، مردم شهر سراسيمه از خواب برمی‌خيزند و باشتاب لباسكی می‌پوشند و از خانه‌هاشان می‌دوند بيرون و همه باز دوان دوان، به يك سوی شهر و مقصد واحدی می‌روند. آرام آرام درمی‌يابيم كه وعده‌‌گاه‌شان، تپه‌ای‌ست در بيرون شهر كه آفتاب از پس آن خواهد دميد. با پيدا شدن نخستين شعاع‌های آفتاب، آن هزاران نفر، هر يك به شيوه‌ای می‌كوشد جلوی طلوع آن را بگيرد؛ يا دست كم، با گرفتن تكه‌ای مقوا هم‌چون سپر در برابر چهره‌اش، واقعيت سر زدن دوباره خورشيد را پس بزند. و وقتی علی‌رغم تلاش آن‌ها، آفتاب به‌تمامی برمی‌آيد و شهر را روشن می‌كند و خبر از روزی تازه می‌دهد، آن جمع بزرگ، خسته و مايوس و درمانده، به سوی شهر و خانه بازمی‌گردد. نوشته انتهای آگهی، خبر از شكست دوباره آن گروه عظيم، در پيش‌گيری از آغاز يك «دوشنبه» ديگر می‌دهد (انگار آن‌چه ديده‌ايم، كار هر صبح دوشنبه آن‌هاست)؛ لحظه‌ای كه همه آن‌ها، پس از تعطيلات دو روزه، بايد بار ديگر به سر كاری برگردند كه از آن نفرت دارند. يادتان هست خانم زند؟

گرافيتی - دوازده + يك

Sunday, June 29, 2008

خيابان آفرينش، نبش خلاقيت – يك

by Leif Holland
*
خب، باور كنيد قصدم اين نبود كه دست‌كم تا مدتی، بخش تازه‌ای به اين وبلاگ بيفزايم، اما خودتان بگوييد كه اين كارهای زيبا و وجدآور آقای ليف هالند را در كدام‌‌يك از بخش‌های كنونی می‌توانستم منتشر كنم؟ اين‌طوری شايد گره از كار فروبسته من برای انتشار همه آن كارهای تماشايی كه در درايو «جی» رايانه‌ام آرميده‌اند هم گشوده شود؛ همه آن كارهايی كه اين‌جا و آن‌جای جهان، در كارگاه‌هايی كوچك يا بزرگ، با «ابزار»هايی متفاوت خلق شده‌اند، اما چيز مشتركی به هم پيوندشان می‌دهد: آفرينش و خلاقيت.

Advertising as ART - 244

انتظار نداشته باشيد كه غذاهاتان، مواظب خودشان باشند
*
تبليغ برای نوعی لفاف بسته‌بندی خوراكی‌ها

Saturday, June 28, 2008

خبرنامه

گاهی‌وقت‌ها آدم «آپديت» می‌شود

Advertising as ART - 243

می‌تونم كمك‌تون كنم؟
*
اگر اتومبيل‌تان تاير مناسبی نداشته باشد، ممكن است در منطقه‌ای شما را جا بگذارد كه جز آدم‌های شرور، كسی برای «كمك»، آن دور و بر نباشد: آگهی نوعی تاير اتومبيل كه پيش‌نهاد تغيير تاير فعلی‌تان را می‌دهد.

Thursday, June 26, 2008

Advertising as ART - 242

درختان با دوچرخه سازگارتراند.
*
آگهی مشترك دو سازمان طرفدار محيط زيست در تورونتو
برای اعلام نشانی سايتی كه اطلاعات لازم و پيش‌نهاد‌های مفيد
برای يك زندگی «سبز»‌تر را در اختيار مردم قرار می‌دهد.

Advertising as ART - 241 / From Archive

آگهی زيبای مك‌دونالد در مورد بازگشايی يكی از شعبه‌هايش
كه به ترتيب: سه هفته، دو هفته و يك هفته پيش از افتتاح دوباره
منتشر شده‌اند. زيبايی آگهی نه فقط به‌خاطر خلق لوگوی زرد مك‌دونالد
با وسايل ساخت‌وساز، بلكه هم‌چنين به دليل انتخاب يك وسيله سنگين
برای آگهی سه هفته قبل و سپس وسايلی به‌ترتيب سبك‌تر برای
آگهی‌های دو هفته و يك هفته پيش از بازگشايی‌ست.

گوشواری از دو گيلاس سرخ همزاد - پنج

Wednesday, June 25, 2008

Tuesday, June 24, 2008

خبرنامه

دنيای كوچك آقای اوف – هزار و چهل منتشر شد.

Advertising as ART - 239

برای آن وقت‌هايی كه اصلا ً نمی‌توانيد از انرژی خالی شويد:
تبليغ نوعی «قرص جوشان ويتامين ث»

Advertising as ART - 238 / From Archive

حرف‌تان را با سنگ مناسب‌تری به زبان آوريد:
تبليغ يك جواهرفروشی برای الماس‌هايش.

طراحی گرافيك: بسته‌بندی - پنج

by Laura Dufour
by Rei Yoshimoto Wright

Monday, June 23, 2008

Advertising as ART - 237

گاهی‌وقت‌ها همه رمزوراز يك شعبده ممكن است در تختی شيشه‌ای خلاصه شده باشد، كه از شدت تميزی و شفافيت اصلا ً ديده نمی‌شود: آگهی يك مايع شيشه‌پاك‌كن.
*
توضيح: چندی پيش، وقتی آگهی پرحاشيه پلی‌استيشن را در اين‌جا منتشر كردم، تذكری رسيد كه آن آگهی چندان تازه نيست؛ و ابراز نگرانی شده بود كه انگار آگهی‌ها دير به دستم می‌رسد. خب البته آن آگهی تازه نبود، اما معنايش اين نيست كه آگهی‌ها را دير می‌بينم؛ واقعيت اين است كه تازه‌ترين تبليغات، در همان روز انتشار در اينترنت، به مجموعه‌ام افزوده می‌شود. نگاه به كارهای ديدنی و كم‌ترديده‌شده گذشته هم – به‌ويژه وقتی كار تازه جذابی نيست – گمان نمی‌كنم كار نامعمول و ناخوشايندی باشد، اگرچه به هر حال، ترجيح و اولويت با معرفی كارهای تازه است. بنابراين، پس از اين هم ممكن است گاهی‌وقت‌ها، آن مجموعه بزرگ تورق شود و كاری تماشايی از يكی‌دو سال گذشته انتشار يابد؛ مثل همين آگهی شيشه‌پاك‌كن.

بدون عنوان - صد و هفت

Sunday, June 22, 2008

خبرنامه

دنيای كوچك آقای اوف – هزار و سی‌ونه منتشر شد.

تبليغات چريكی / محيط‌گرا - ده

تبليغ يك «آموزشگاه شمشيربازی»: با چاپ تصوير دسته شمشير بر روی كاغذ و پيش‌بينی حفره‌‌ای در ميان آن، و سپس رد كردن كاغذ از آنتن اتومبيل‌های پارك‌شده، مجموعا ً تصوير يك شمشير ايجاد می‌شود؛ شيوه‌ای به‌يادماندنی برای اعلام نشانی سايت و شماره تلفن آموزشگاه.

Advertising as ART - 236

اطلاعات موثق آقای اولدفشن نشان می‌دهد كه سارقان – يا دست‌ِ كم سارقان خزانه‌ها و بانك‌ها و سوپرماركت‌ها – خواننده اين وبلاگ نيستند؛ لذا جايی برای نگرانی احتمالی در زمينه «بدآموزی» وجود ندارد. اين، تبليغ نوعی «جوراب بسيار بسيار مات» است: جورابی كه سارقان يادشده فوق بايد دقت كنند هنگامی‌كه به سر «كار»‌شان می‌روند، به‌اشتباه - و به جای نوع شفافش - از آن استفاده نكنند!
*
اعترافات: شرمنده‌ام. اين تبليغی‌ست كه ديروز هم منتشر شده ‌بود؛ اما در نسخه ديروزی، در نتيجه يك شتاب و كم‌دقتی صبح‌گاهی، «جوراب مات» را «جوراب شفاف»، و در نتيجه، همه معنای آن را نادرست دريافته‌ بودم. خوش‌بختانه يك تذكر به‌هنگام كمك كرد كه آن «پست» را دو ساعت پس از انتشار حذف، و در شكل درستش، امروز دوباره منتشر كنم.

كفش‌هايم كو؟ - سه

Saturday, June 21, 2008

Advertising as ART - 235

سيگار، پيری زودرس در پی دارد.
*
تبليغ برای كنار گذاشتن سيگار،
توسط توليدكننده نوعی آدامس با طعم نيكوتين،
به مناسبت سی‌ويكم مِی، روز جهانی بدون تنباكو
*
حاشيه‌ای برای ابراز احساسات: تصوير هميشگی يك آدم و يك كيك جشن تولد، لحظه‌ای‌ست كه آن آدم دارد شمع‌ها را فوت می‌كند (مثلا‌ ً در مورد اين آگهی، می‌توانست به اين شكل باشد كه آن آدم، سيگار به دست دارد و شمع‌ها را فوت می‌كند)؛ اما اين‌كه اين تصوير، كه خب نخستين چيزی هم هست كه به ذهن هر كسی می‌رسد، به تناسب موضوع كنار گذاشته شود و شمع روی كيك، چنين كاربردی بيابد كه تنها وسوسه روشن كردن يك سيگار تازه را به وجود آورد، از آن هوشمندی‌های‌‌ست كه شايد آن‌چنان بديهی به نظر آيد كه زير سايه بامزگی فوق‌العاده آگهی ديده نشود و از ابراز احساسات بی‌نصيب بماند.

 
Free counter and web stats