مرور بر «آثارها»ی وبلاگصاحاب
نوروز امسال نه، نوروز پارسال، در همان تعطيلات دوهفتهای، از سر كنجكاوی رفتم سراغ برنامه «ايميجردی» - كه همراه هر برنامه فتوشاپ هست - و شروع كردم به كلنجار رفتن با امكانات آن و سر در آوردن از شيوه توليد فايلهای متحرك ِ «گيف». حاصل آن آزمون و خطا و خودآموزی ِ دوسهروزه، سه فايل متحرك كوچك بود كه با نگاهی به نام و نشان سه وبلاگ ايرانی ساخته شده بودند. آن سه تصوير متحرك، اگرچه همانروزها در همين وبلاگ منتشر شدند؛ و با آنكه قولوقرارم با خودم اين بود كه آن تجربه را ادامه دهم، اما مانند چند قولوقرار ديگر، مسكوت ماند و سرانجامی نيافت.
*
يكیدو هفته پيش، دوست/نويسنده يكی از آن سه وبلاگ نامهای برايم نوشت و سراغ تصوير متحركی كه با اشاره به وبلاگ او ساخته بودم را گرفت. آن نامه بهانهای شد تا پس از نزديك به دو سال، دوباره سراغ آن پوشه خاكگرفته بروم و بار ديگر نگاهی به «آثارها»ی فراموششدهام بيندازم. در اين نگاه دوباره، اين سه تصوير را هنوز آنقدر بازيگوش يافتم كه به من اين جسارت را بدهد كه آنها را بار ديگر به كسانی كه نديدهاند (يا مانند خود من از ياد بردهاند!) نشان دهم. اما به خاطر عارضه ديرينه و درمانناپذير ساختن بخشهای جديد و گذاشتن نامی بر آنها، اين سه تصوير را هم - كه يكی يكی در روزهای آينده خواهيد ديد - زير نام و بخش تازهای منتشر میكنم. دنيا را چه ديدهايد! شايد اينجا و آنجا، در پوشههايی ديگر هم، چيزهايی از گذشته يافتم كه ارزش مرور و تماشای دوباره داشته باشد و آنها را هم بتوانم در همين بخش منتشر كنم.
::
يك توضيح كوچك: اصطلاح بامزه «آثارها» را همين اواخر در يادداشتی درباره آقای پرويز دوائی، از قول ايشان در توصيف نوشتههای خودش ديدهام و از همانجا وام بلاعوض گرفتهام.
*
يكیدو هفته پيش، دوست/نويسنده يكی از آن سه وبلاگ نامهای برايم نوشت و سراغ تصوير متحركی كه با اشاره به وبلاگ او ساخته بودم را گرفت. آن نامه بهانهای شد تا پس از نزديك به دو سال، دوباره سراغ آن پوشه خاكگرفته بروم و بار ديگر نگاهی به «آثارها»ی فراموششدهام بيندازم. در اين نگاه دوباره، اين سه تصوير را هنوز آنقدر بازيگوش يافتم كه به من اين جسارت را بدهد كه آنها را بار ديگر به كسانی كه نديدهاند (يا مانند خود من از ياد بردهاند!) نشان دهم. اما به خاطر عارضه ديرينه و درمانناپذير ساختن بخشهای جديد و گذاشتن نامی بر آنها، اين سه تصوير را هم - كه يكی يكی در روزهای آينده خواهيد ديد - زير نام و بخش تازهای منتشر میكنم. دنيا را چه ديدهايد! شايد اينجا و آنجا، در پوشههايی ديگر هم، چيزهايی از گذشته يافتم كه ارزش مرور و تماشای دوباره داشته باشد و آنها را هم بتوانم در همين بخش منتشر كنم.
::
يك توضيح كوچك: اصطلاح بامزه «آثارها» را همين اواخر در يادداشتی درباره آقای پرويز دوائی، از قول ايشان در توصيف نوشتههای خودش ديدهام و از همانجا وام بلاعوض گرفتهام.
3 comments:
آفرين!.. با اينكه يه سياه مشق براي يادگيري بوده كار بامزه و جالبيه .. اين كارهاي تمريني و سياه مشقها خودشون يه پا "آثارن".. گاهي وقتها اولين كاري كه در يه زمينه اي انجام ميدي از كارهاي حرفه ايت شايد بهتر و كامل تر و درست تر نباشه اما زيباتر و دلچسب تر و محبوب تر از كار درمياد واسه خودت .. نمي دونم چه رازي توي اولينها هست كه اينقده خواستنيشون مي كنه .. در هر صورت از "آثارهاي" بامزه شما لذت خواهيم برد اگر نمايششان بدهيد.. :) ..
پی شو بگیر خوب بود
امیدوارم در آینده ی نزدیک من هم از این "آثار" محشرتان استفاده کنم در خانه وبلاگ.
Post a Comment