نامه دارم / گاهیوقتها خانه شميران
Photographer: Setareh Momayyez
*
رفته بوديم خانه پدری شاهرخ را ببينيم؛ شهميرزاد. وارد هشتی که شديم
رفتم درِ ِ دستِ راستِ هشتی را باز کنم. گفتند حياطِ شاهرخاينها آنور
نيست. سرِ جايم ماندم. خيلی نور داشت میآمد از آن حياط. همه رفتند. من
نرفتم. هشتی تاريک بود. در را بازکردم. نور از اينجا میآمد. ياد "خانه
شميران" افتادم. دلم پر زد رفت پشت پردههای تور. خودم را ديدم که دارم
دزدکی از خانه مردم عکس میگيرم...
ستاره
No comments:
Post a Comment