Sunday, March 30, 2008

Advertising as ART - 174

در اين مجموعه چهارتايی از تبليغات نوارچسب‌های «تسا»، پس از نقل حرف‌های يكی از سياستمداران جهان، كه اگر نخواهيم از واژه‌های متفاوت برای توصيف‌شان استفاده كنيم، همه‌شان را يك‌جا می‌توان مضحك ناميد، جمله واحدی در پاسخ آن‌ها تكرار شده است:
جهان به چنين نوارچسبی نياز دارد.
*
«من پوپوليست نيستم؛ دموكرات‌ام.»
هوگو چاوز، در رد انتقاد رسانه‌ها
*
«من بهترين رهبر سياسی اروپا و جهان هستم.»
سيلويو برلوسكونی، نخست‌وزير پيشين ايتاليا، در يك كنفرانس مطبوعاتی
*
«تك‌تك آدم‌ها نهايت تلاش‌شان‌ را خواهند كرد برای تحقق
كشوری مبتنی بر عدالت بيش‌تر، كشوری فقيرتر.»
خوزه سوكراتِس، نخست‌وزير پرتقال، در يك سخنرانی برای مردم كشورش
*
«شما قصد داريد سوال‌تان را با عينك آفتابی مطرح كنيد؟ بينندگان، خورشيدی در آسمان نمی‌بينند.»
جورج دابليو. بوش خطاب به يك گزارش‌گر نابينا،
در يك كنفرانس مطبوعاتی
*
حاشيه يك: آن سه‌تای اول، به‌اندازه كافی روشن‌ هستند. اما در مورد بوش، شرح جزئيات ماجرا، بامزه و عبرت‌آموز است: در نيمه ژوئن دوهزار و شش، در همان كنفرانس مطبوعاتی كه به آن اشاره شده، وقتی پيتر والستِن، گزارش‌گر سی‌و‌چهار ساله لس‌ آنجلس تايمز، كه به خاطر نوعی عارضه ژنتيك و حساسيت شديد به نور مجبور است هميشه از عينك بسيار تيره استفاده كند (و به خاطر همان عارضه، رسما ً نابينا محسوب می‌شود)، برخاست تا سوالش را مطرح كند، جورج بوش شروع كرد به مزه‌پرانی، تا به گنجينه دسته‌گل‌هايش، چيز تازه‌ای بيفزايد:
بوش: پيتر، شما قصد داريد سوال‌تان را با همان عينك آفتابی مطرح كنيد؟ (خنده برخی حاضران)
والستن: می‌توانم آن را بردارم.
بوش: نه. من از تيپ آدم‌های با عينك آفتابی خوشم می‌آيد؛ جدی می‌گويم. (خنده حاضران)
والستن: بسيار خوب؛ پس می‌گذارم بماند.
بوش: (با اشاره به دوربين‌های تلويزيونی) اما بينندگان، خورشيدی در آسمان نمی‌بينند. (خنده بلندتر جمع)
والستن: گمان می‌كنم به نقطه ديد آدم بستگی دارد.
بوش: (با خنده‌‌ای حاكی از كم‌آوردن) ايول!
بوش، سپس به پرسش او پاسخ داد؛ اما همان‌روز پس از آن‌‌كه به نابينايی والستن پی برد، با او تماس گرفت و پوزش خواست. اگرچه والستن گفت كه اتفاق مهمی نيفتاده و آزرده نشده است.
حاشيه دو: علاقه به مچ‌گيری و كشف سرقت هنری، در اين جغرافيا سابقه‌ای ديرين دارد. بنابراين دستِ كم برای علاقه‌مندان به اين امور، نگاه دوباره به طرح دنيای كوچك آقای اوف: هزار و هفده بايد جالب باشد. اما برای خود من، اين‌كه گروهی در برزيل و يك نفر در تهران، با نگاه به يك نوار چسب، به ايده واحدی می‌رسند، فقط بامزه است و باعث انبساط خاطر - حتی اگر تبليغات «تسا» همين هفته پيش در اينترنت منتشر شده باشد.
*
بوش و والستن در همان كنفرانس مطبوعاتی

6 comments:

Anonymous said...

مثل اینکه این جماعت برزیلی فقط توی فوتبال نبوغ تدارند ذاتشان هم خراب است

Anonymous said...

شخصيت پيتر بسيار قابل تحسين بود.

Anonymous said...

وبلاگ قابل تحسینی است. گزیده نویس و پرکار! اما اگر شاکی نمی شوید اشاره مندم که ننوشتن منابع قابل توجیه نیست به هرحال!؛).

Anonymous said...

این چسب بیشتر از همه به درد احمدی نژاد می خوره فکرمی کنم سانسور کردی تا فیلتر نشی

Anonymous said...

اولد فشن عزیز!
شما باید یک دیسکلیمر در آقای اوف بگذاری.
ااا اگر از من می پرسی از این جماعت برزیلی تقلب بسیار بر می آید. یک چیزی در مایه های خود ما ایرانی ها هستند.
البته نمی گم که آنها بلاگ شما را دیده اند ولی خوب دیگر آدم دوست دارد این طرح فخت مال میستر اوف عزیز باشد.

Anonymous said...

من فکر کنم چون ما تحریم هستیم عکس رییس جمهور مارو تو تبلیغاتشون نیاوردن

 
Free counter and web stats