Wednesday, April 16, 2008

بدون عنوان - هشتاد و شش

شايد يك‌روز، يك نفر فيلمی درباره زندگی‌ات بسازد. مراقب باش كه يك‌راست از فروشگاه ويدئو سر در نياورد.
*
خانم‌ها و آقايان ارجمند! با پوزش از ترجمه دست‌وپا شكسته يك متن ساده، يادآوری می‌كنم كه اين كار فقط به خاطر آقای شاندرمن صورت گرفته است كه به دليل علاقه وصف‌ناپذيرش به «صُنعت» آلمان (كه از شش دهه پيش، از همان سال‌های نوجوانی در وجودش شعله می‌كشد)، هرگز حاضر نشد كلمه‌ای انگليسی ياد بگيرد؛ اگرچه تمام دانشش در حوزه زبان آلمانی هم تنها يك عبارت است: «دويچه اوبر آلِس!» (دو سه سال پيش، وقتی آقای اولدفشن معنای اين عبارت را از ايشان پرسيد، مشاراليه با احساساتی كه كم‌تر در او ديده شده بود، مشت نحيفش را بر ميز بی‌نوا كوبيد و با صدايی لرزان، تقريبا ً فرياد زد: «آلمانی، برتر از همه!»). اما از آقای شاندرمن هم كه بگذريم، آن متن، نكته و كنايه‌ای در خود دارد كه شايد قدری توضيح واضحات پيرامون آن، برای ديگران هم مفيد باشد: در سرزمين‌هايی كه صنعت فيلم‌سازی حساب‌و‌كتابی دارد، وقتی جماعتی كه فيلمی ساخته‌اند، به حاصل كارشان نگاه می‌كنند و آن را اهانت به صندلی سينما می‌يابند، به جای اصرار به اكران «شاهكار»‌شان در سالن‌های نمايش فيلم، آن را در قالب ويدئو / دی‌وی‌دی، يك‌راست می‌فرستند به «فروشگاه‌های رسانه‌های تصويری» خودشان، تا شرمساری كوچك‌تری را بر دوش بكشند.

5 comments:

Anonymous said...

توضيحتون لازم و جالب بود.

Anonymous said...

عجب توقع هایی از اولدفشن میره بدبخت :دیییییییییی ! آخه آلمانی چطور بلد باشه مگه نوه هیتلره ((=

Anonymous said...

پس اون انگشتره چی شد؟

Anonymous said...

Ein kurzer Satz aber dahinter steckt eine große Bedeutung. Wertvoll. Lieber Old Fashion, diesmal war auch wie immer, einfach super geil....Danke.

Woland said...

نثر دلچسبی دارید....

 
Free counter and web stats