ماه پنهان است
مثال میزنم: فرض كن خانممان ثريا قاسمی با دلشوره هميشگیاش میرود كنار پنجره، گوشهای از پرده را كنار میزند، چشم میاندازد به اينسو و آنسوی كوچه؛ بعد نفس حبسشدهاش را آرام رها میكند و زير لب میگويد «يعنی كجا مونده اين دختر؟» متوجهای چه میگويم؟
*
تو فقط به خانه برگرد!
*
تو فقط به خانه برگرد!
6 comments:
آقاي امكچي عزيز... اين "ماه پنهان است" را كه با جملهاي شبيه التماس كه بوي دلتنگي اش آدم را خفه ميكند، خيلي دوست دارم
ممنون
با اجازه توي وبلاگم چند خطي راجع بهش مينويسم
تشكر خانم! وقتی «چند خط»تان را نوشتيد، خبری هم به من بدهيد. خوشحال میشوم از خواندنش.
in kheilii khob bod...
باز هم سلام
چند خط را نوشتم ... سري بزنيد ... مايه مباهاتم ميشويد
شیطونه میگه یه وبلاگ درست کنم یه سری پست توش بذارم با عنوان ماه جای دیگری می تابد
بلکم شما کوتاه بیایی
دپرشن گرفتم به خدا
نگین نیا بخون
وبلاگ خودمه و اینا
نخیر! وبلاگ متعلق به خوانندگان همیشگی می باشددددددددددددددددددد
ارادتمند
جانی دالر
داستانیست برای خودش
Post a Comment