Friday, June 29, 2007

خبرنامه

دنياي كوچك آقاي اوف - هزاروچهار منتشر شد

من درختم، تو باهار... - يك

Save trees. Trees save.
*
يك. زير اين عنوان تازه («من درختم، تو باهار...»)، آقاي اولدفشن سفر آرامي را آغاز خواهد كرد در جست‌وجوي نقش و نشان «درخت»، در تمام چيزهايي كه در اين وبلاگ مي‌توان به سراغ‌شان رفت: نقاشي، گرافيك، طراحي صنعتي، عكاسي، ادبيات، سينما و ... خب، البته تبليغات. نخستين تصوير اين بخش را از ميان آگهي‌هاي بسيار محبوبم انتخاب كرده‌ام كه تمام ارزشش در مستند بودن عكسش ‌ا‌ست (اميدوارم البته)، و احتمالاً در يكي از سيل‌هاي هميشگي پاكستان، بنگلادش يا هند گرفته شده: «درختان را حفظ كنيد، درختان حفظ‌تان خواهند كرد». در اين سفر، همراه من باشيد. هر درخت تازه‌اي كه بيابيم، زير سايه‌اش خواهيم نشست و نفسي تازه خواهيم كرد و دوباره راه خواهيم افتاد
دو. عنوان را از شعر «من و تو، درخت و بارون» احمد شاملو انتخاب كرده‌ام كه بند نخستش را بازمي‌نويسم. اين اولين باري‌ست كه شعري را در اين وبلاگ مي‌خوانيد، و با اين بخش تازه، شايد شعرهاي بيش‌تري هم باهم بخوانيم
*
من باهارم، تو زمين
من زمينم، تو درخت
من درختم، تو باهار
ناز انگشتاي بارون تو باغم مي‌كنه
ميون جنگلا طاقم مي‌كنه

Tuesday, June 26, 2007

مرخصي استحقاقي

خب، راستش آقاي اولدفشن هرگز آن‌قدر شاد و بي‌خيال نبود كه به‌نظر مي‌آمد، اما قصد هم نداشت كه اندوه‌هايش را هم‌چون مدال بر سينه بياويزد و در اين فضا رژه برود. روزهاي زيادي بود در اين چند ماه، كه با واپسين رمق‌هايش چيز تازه‌اي منتشر كرد و خوش‌حال بود كه نشانه‌اي بروز نداده است، تا امروز... تا امروز كه آن آخرين رمق هم ديگر به دادش نرسيد و ويران شد. آقاي اولدفشن (اگر استحقاقش را داشته باشد) دو سه روزي مرخصي مي‌خواهد تا بگردد و تكه‌هاي وجودش را از اين گوشه و آن گوشه بيابد و به هم بچسباند و برگردد – فقط دو سه روز. چاكريم

Advertising as ART - 50

تبليغ براي نوعي رنگ «زودخشك‌شو». اين اواخر تعداد زيادي آگهي در مورد رنگ‌هاي زودخشك‌شو ديده‌ام، كه همگي ايده مشابهي داشته‌اند، اما اين يكي (حتي اگر از روي دست قبلي‌ها برداشته باشد) به خاطر ارتقاء ايده، چيزي از يك شاهكار كم ندارد. براي اين‌كه روشن شود از چه چيزي حرف مي‌زنم، بايد چندتا از قبلي‌ها (مشابه‌ها) را هم منتشر كنم – يكي از همين روزها
*
حاشيه: صنعت تبليغات هند به اندازه يك وبلاگ مستقل و اختصاصي جاي معرفي دارد... و البته كشوري كه اين روزها، يكي از بالاترين نرخ‌هاي رشد اقتصادي جهان را نشان مي‌دهد، طبيعي‌ست كه صنعت نيرومند و شاداب تبليغات خود را هم بيافريند

Monday, June 25, 2007

توضيح

خانم يا آقاي ناشناسي در كامنتي بر نوشته پايين، به من تذكر داده‌اند كه: «آيا تا به حال به ذهن شما خطور كرده كه اولد-فشند درست است، نه اولد-فشن؟». خب روشن است كه به دليل ناشناس و بي‌نشاني بودن نويسنده محترم كامنت، امكان پاسخ‌گويي مستقيم برايم وجود ندارد. اما چون پيش از اين هم به يك مورد ديگر از چنين تذكري برخورده‌ام و احتمالاً در آينده هم اين «ايراد» به ذهن كسان ديگري راه خواهد يافت، اقدام به اين پاسخ عمومي مي‌كنم: بله! نه‌تنها به ذهن من خطور كرده است، بلكه پيش از انتخاب نام اين وبلاگ، تحقيق مفصلي هم درباره‌اش انجام داده‌ام كه نتيجه‌اش را در همان روزهاي اول، در پنجمين نوشته اين وبلاگ ثبت كرده‌ام. آن‌جا توضيح داده‌ام كه چرا به جاي شكل درست كلمه، شكل غلط اما مصطلح آن را برگزيده‌ام. من انتظار ندارم خوانندگان نكته‌سنج اما تازه اين وبلاگ، پيش از هر اظهار نظري، تمام آرشيوم را بخوانند، اما صميمانه انتظار دارم كه پيش از متهم كردن هر كسي به بيسوادي، كمي درنگ و كمي احتياط كنند. آن‌ نوشته بيست‌وچهار بهمن هشتاد و پنج من، اين‌جاست

Advertising as ART - 49

SCAPE INTO A BOOK
*
آقاي اولد فشن اعتقاد دارد كه اين تبليغ انتشارات پنگوئن براي كتاب و كتاب‌خواني مي‌توانست يك شاهكار باشد، اگر طراحانش محافظه‌كاري را كنار مي‌گذاشتند و از قراردادن يك كتاب گشوده روي صندلي خالي و نوشتن شعار آگهي بر فضاي بالاي آن صرف‌نظر مي‌كردند (يعني كافي بود شعار، به‌تنهايي در پايين آگهي و كنار نشانه انتشارات نوشته شود). اما در شكل فعلي، اين تبليغ در يك‌قدمي تبديل به يك شاهكار متوقف شده است و آقاي اولد فشن نمي‌داند پديده‌اي كه در يك قدمي تبديل به يك شاهكار متوقف شده است را چه مي‌توان ناميد
*
حاشيه: تبليغ، از يك مجموعه سه‌گانه تشكيل شده است كه دوتاي ديگر تصاوير مشابهي هستند از يك ايستگاه اتوبوس و سالن انتظار فرودگاه، با مردمان منتظر، و باز هم يك كتاب گشوده بر يك صندلي خالي

Sunday, June 24, 2007

خبرنامه

دنياي كوچك آقاي اوف - هزار و سه منتشر شد

Advertising as ART - 48

THANKS TO US, AN ART DIRECTOR
HAD HIS SALARY DOUBLED.
*
CREATIVE, THERE ARE MANY PEOPLE
WHO NEED HELP MORE THAN YOU.
BE RESPONSIBLE WHEN YOU CREATE YOUR ADS.
*

تبليغ‌سازان در سراسر جهان، از بي‌خانمان‌ها بسيار در كارهاي خود «استفاده» كرده‌اند. انجمن خلاقيت هنري برزيل، كه در صنعت نيرومند تبليغات آن كشور فعاليت دارد، در يك مجموعه پوستر سه‌گانه (كه يكي‌ش را مي‌بينيد)، همكاران را به رعايت اخلاق حرفه‌اي در اين زمينه دعوت كرده است

Saturday, June 23, 2007

Friday, June 22, 2007

بار ديگر، جوجه‌اي آشيانه را ترك كرد

مشكل از روزي جدي‌تر شد كه خانم آنا ماريا، او را «گيگيلي» ناميد. پيش از آن هم مشخص بود كه با دريافت آن نظرهاي مهرآميز، كم‌كم اين‌جا برايش كوچك خواهد شد- كوچك‌تر از «دنياي كوچك»‌اش. مي‌ديدم كه دور از چشم من، دارد كارهايي مي‌كند انگار... و بالاخره امروز آن اتفاق افتاد: «دنياي كوچك»‌اش را برداشت و رفت به خانه خودش. آقاي اولد فشن مي‌داند كه هر جوجه‌اي، روزي آشيانه را ترك خواهد كرد، اما اميد دارد كه جوجه‌اش، خانه قديمي را از ياد نبرد و گاهي به او سر بزند. آقاي اولد فشن هم‌چنين آرزو مي‌كند كه او در خانه اختصاصي‌اش، بهتر بتواند دنيايش را گسترش دهد و حرف‌هايش را بزند. خوش‌حالم خواهيد كرد اگر به او هم سر بزنيد، مبادا احساس تنهايي كند
**
حاشيه: ... و با رفتن «دنياي كوچك» به خانه اختصاصي‌اش، نه‌تنها قرار نيست خانه آقاي اولد فشن كوبيده شود تا برجي به‌جايش بنشيند، بلكه عندالاقتضا، دستي هم به سر و روي‌اش كشيده خواهد شد. اصلاً فرض كنيد سياست تشويق ساخت‌وساز موثر بوده و يك خانه (صحبت شلوار نيست) شده دو تا، تا آقاي اولد فشن در دو خانه افتخار ميزباني شما را داشته باشد، و بيش‌تر هم در همين خانه قديمي

One hundred percent DESIGN - 26

"THE TASTE OF TALKING" SALT & PEPPER SET
BY HENK STALLINGA
(part of the collection of the Museum of
Modern Art in New York)

Thursday, June 21, 2007

Advertising as Art - 47

YOU NEED A MORE PROFESSIONAL
HEALTHCARE AGENCY!
(Phone: …)
Euro RSCG Life
*
يورو آر.اس.سي.جي لايف، يك شركت تبليغات و بازاريابي جهاني‌ست كه تخصصش در بخش سلامت و بهداشت است، با دويست و سي و سه دفتر در سراسر جهان. به‌نظر مي‌رسد كه اين مجموعه آگهي چهارتايي (كه دوتايش را در اين‌جا مي‌بينيد) متعلق به دفتر چين اين شركت باشد و مخاطبش نه مردم، بلكه موسسه‌هاي فعال در بخش اشاره‌شده هستند... و بامزه‌گي‌ش هم در همين است كه به جاي «خدمات» بهداشتي حرفه‌اي، از نياز به يك «آژانس» حرفه‌اي حرف مي‌زند و با گذاشتن يك علامت تعجب در انتهاي جمله تبليغاتي‌اش، حتي با خودش هم شوخي مي‌كند

Wednesday, June 20, 2007

Advertising as Art - 46

Learn Japanese

Tuesday, June 19, 2007

Advertising as Art - 45

حرف محدوديت‌هاي كار تبليغات در ايران (مثلا ً حضور خانم‌ها در آگهي‌ها) كه به ميان مي‌آيد آقاي اولد فشن ياد اين آگهي كرم زيبايي اولاز مي‌افتد كه در جغرافيايي خلق شده است كه از اين نظر، با «محدوديت»ي روبه‌رو نيستند، اما ترجيح داده‌اند قدرت خلاقيت خود را به اين شكل بسنجند كه داوطلبانه (شايد براي دست يافتن به تنوع و كمي پيچيدگي) از حضور يك خانم در آگهي‌شان (آن‌هم آگهي كرم زيبايي) بپرهيزند و حاصل كارشان، تبليغ بامزه‌اي‌‌ست كه در ميان مجموعه «بسيار محبوب‌ها»ي آقاي اولد فشن جاي دارد: يك مامور باتجربه كنترل، كه در مطابقت دادن چهره صاحب پاسپورت (يك خانم احتمالاً) با عكس او دچار مشكل شده است
*
حاشیه: خودتان چهره رضایت مند خانم را مجسم کنید

بدون عنوان - شش

Monday, June 18, 2007

دنياي كوچك آقاي اولد فشن - دوازده باضافه يك

آقاي اوف، پس از يك شب استراحت، به اين نتيجه رسيد كه اگر مي‌نوشت «خسته و خرد و خراب»، دور نبود كه دنياي كوچك او به لحاظ ارزش‌هاي ادبي، موضوع يكي از يادداشت‌هاي بهاء‌الدين خرمشاهي شود

Saturday, June 16, 2007

Advertising as Art - 44

RENAULT
Megane Coupe-Cabriolet with glass roof.

Advertising as Art - 43

OCCASIONAL MATCHES
FOR YOUR OCCASIONAL CIGARETTES
IT DOESN'T MATTER WHAT YOU CALL IT, IT'S STILL SMOKING
*
انگار كسي نوشته ديروز من درباره سيگار كشيدن گاه‌به‌گاه‌ام را خوانده و اين كبريت تبليغاتي درجه يك را براي گرفتن حال من طراحي كرده باشد

Friday, June 15, 2007

بدون عنوان - پنج

آقاي اوف سيگار نمي‌كشد. دوستان و همكارانش هم مي‌دانند و وقتي به اتاقش مي‌آيند، رعايت مي‌كنند. اما آقاي اوف، هميشه يك پاكت سيگار در خانه دارد- يك پاكت براي آن لحظه ويران‌كننده يك قصه، يك موزيك، يا يك فيلم كه جز در هاله‌اي از دود سيگار كامل نمي‌شود... اما بيش‌ترين پولي كه آقاي اوف (با رغبت) به جيب كمپاني‌هاي سيگارسازي ريخته، وقت تماشاي افسانه‌هاي پاييزي بوده است، خاصه در آن لحظه بزرگ كه تريستان (براد پيت) از سفر غريب چندساله‌اش به خانه برمي‌گردد. تريستان به سوزانا گفته بود كه فقط «براي چند ماه» مي‌رود و سوزانا مي‌دانست كه او مي‌رود تا با «گناه» مرگ برادر تنها باشد و دور نيست كه به اين زودي‌ها برنگردد، پس بيش‌تر خطاب به خود تا به تريستان، نجوا كرده بود كه «براي هميشه» منتظرش خواهد ماند... و اين همان لحظه‌اي‌ست كه نمناكي مدام چشم‌ها ديگر «سبك»ات نمي‌كند و بايد خود را رها كني به هاي‌هاي
خانم لوا! شما مي‌دانيد چه مي‌گويم، از چه حرف مي‌زنم. شما بيست‌ونه مه امسال نوشته بوديد كه در كنار چند فيلم تازه، «افسانه‌هاي پاييزي» را هم يك‌بار ديگر («شايد براي صدمين بار») تماشا كرده‌ايد. خانم لوا! صدمين بارش كه گذشت، بياييد قراري بگذاريم و دست‌كم دويستمين‌بارش را (كه به همين زودي‌ها خواهد بود) با هم ببينيم. نيازي هم نيست كه درست در همان لحظه فيلم (كه حرفش را زدم و عكسش را آن بالا گذاشته‌ام) به بهانه آوردن چاي، تنهايم بگذاريد. مي‌خواهم براي نخستين‌بار، در كنار كسي كه فيلم را به اندازه من دوست دارد، خود را رها كنم. رها شوم به هاي‌هاي

Thursday, June 14, 2007

Advertising as Art - 42

آگهي تبليغاتي نوعي واكس كفش

Wednesday, June 13, 2007

بدون عنوان - چهار

براي جمله دلتنگان عالم
*
حاشيه: مي‌بيني «ميرزا»‌جان! مدت‌هاست كه ديگر جرات ندارم به «نيمي از اجتماع» هديه‌اي بدهم... شده‌ام متعلق به همه اجتماع

دنياي كوچك آقاي اولد فشن - دوازده

آقاي اوف، نوشته‌هايي دريافت كرده كه خبر مي‌دهد گروهي از خوانندگان، همه تصويرهاي اين وبلاگ را مي‌توانند ببينند جز تصويرهاي «دنياي كوچك» خود او را. آقاي اوف گمان مي‌كند دليل «بامزه» اين مشكل را يافته و حل كرده باشد. «دنياي كوچك» بالا، يك نمونه اصلاح‌شده است- سپاس خواهم گذاشت اگر خوانندگان محترمي كه پيش از اين چنين مشكلي داشتند خبر دهند كه آيا تصوير بالا را مي‌توانند ببينند يا اين‌كه هم‌چنان... . اگرچه شايد حالا با مشكل تازه كامنت گذاشتن روبه‌رو شوند

One hundred percent DESIGN - 25


Cheese Plate

One hundred percent DESIGN - 24

Tuesday, June 12, 2007

Advertising as Art - 41

DHL Services
Nothing stops us.
*
آگهي روسي «شركت حمل بار دي. اچ. ال»، هرچند به طنز، وجهي از روحيه «قاطع» روسي («حل» مساله به هر شكل ممكن) را به‌خوبي بازمي‌تابد. آقاي اوف چند گروگان‌گيري سال‌هاي اخير در روسيه را به ياد مي‌آورد كه وقتي نيروهاي دولتي براي پايان دادن به آن‌ها وارد عمل شدند، چه ضايعه سنگيني از مردم به‌گروگان گرفته‌شده بر جا ماند

One hundred percent DESIGN - 23

Monday, June 11, 2007

Advertising as Art - 40

Saint Vacant (shoes)
BETTER THAN HANDMADE
*
سنت واكانت، كفش دست‌دوز نيست، ماشيني‌ست. طراحان آگهي بنا را بر اين گذاشته‌اند كه اگر كفش وسيله‌اي‌ست براي پا، لابد پاها (پاهاي دردكشيده) بهتر با ظرايف توليد يك كفش خوب آشنا هستند و به اين اعتبار، اشكالي هم ندارد كه كفش، دست‌دوز نباشد. يا اصولاً چه كسي اجازه داده است كه دست‌ها براي پاها تصميم بگيرند؟! اصلاً همان «بهتر» كه كفش دست‌دوز نباشد

Sunday, June 10, 2007

One hundred percent DESIGN - 22

دنياي كوچك آقاي اولد فشن - يازده

اين «دنياي كوچك» قرار بود دو روز پيش از اين منتشر شود، اما اسكنر آقاي اولد فشن به دلايل كاملاً واهي از همكاري استنكاف ورزيد، در نتيجه ماند براي امشب، كه مي‌دانم حالا ديگر كمي دير و كمي لوس است براي تشكر از دريافت آن‌همه مهرباني در سال‌روز تولد

Saturday, June 9, 2007

هنر مفهومي - دو

Concept Photo
*
متاسفانه آقاي اولد فشن نام عكاس را در دسترس ندارد

Friday, June 8, 2007

Advertising as Art - 39

FLOGART (shoes)
Made for comfort

One hundred percent DESIGN - 21

ماوس. اثر ديگري از همان «غول»‌هاي روس

Advertising as Art - 38

تبليغ نوعي مايع نرم‌كننده پوشاك

Thursday, June 7, 2007

One hundred percent DESIGN - 20

“Plus” savings are far better than “minus” savings
*
آقاي اولد فشن هر زمان كه در كهكشان طراحي صنعتي روز سير مي‌كند، بلاتشبيه خود را هم‌چون جيمز دين مي‌پندارد در فيلم غول، در آن لحظه نامنتظر كه چاه نفتش به فوران درمي‌آيد، با اين تفاوت كه آقاي اولد فشن خود را با فوران مهارناپذير تخيل طراحان روبه‌رو مي‌بيند. اين «جور ديگر ديدن» همه چيزهاي دوروبرمان كه سال‌ها (و برخي‌شان قرن‌ها) فقط به شكل ثابت و تغييرناپذيري ديده شده‌اند، نه‌تنها به لحاظ خلاقيت هنري آقاي اولد فشن را به وجد مي‌آورد، بلكه از اين فراتر، و در تاثيري عميق‌تر، به او امكان «جور ديگر ديدن» همه عادت‌هاي ذهني‌مان را نيز ياد‌آوري مي‌كند – چنين است حاصل ملاقات شعف‌آفرين يك «قلك» تازه كه به جاي يك شيار، دو شيار عمود بر هم دارد، كه افزون بر تخيل بانمك، خبر از هوشي مي‌دهد كه دريافته است در طرح يك قلك (= نشانه سنتي پس‌انداز) علامت «جمع»، به طرز بامعنايي بهتر و دوست‌داشتني‌تر از علامت «تفريق» است
آقاي اولد فشن چندي‌ست بر اين اعتقاد است كه پرشورترين جلوه‌هاي خلاقيت بشري، در طراحي صنعتي معاصر دارد بروز و نمود پيدا مي‌كند. آقاي اولد فشن خواهد كوشيد با نمونه‌هاي بيش‌تري، توضيح دهد كه از چه چيزي حرف مي‌زند
*
حاشيه: «قلك» تازه، اثر تازه يك موسسه طراحي در روسيه است. دوستان موسسه، به‌راستي شايسته لقب «غول» هستند، اما اجازه دهيد نام‌شان را پس از انتشار تعداد بيش‌تري از كارهاي‌شان بگويم

Wednesday, June 6, 2007

Saturday, June 2, 2007

هنر مفهومي - يك

اگر هنرمنداني كه در اين سرزمين به خلق هنر مفهومي و چيدمان و اينستاليشن مشغولند، كمي «نمك» به آثارشان مي‌افزودند، «هضم‌» آن‌ها را براي آقاي اولد فشن آسان‌تر مي‌كردند. اين اثر «بانمك» كاري‌ست از يك هنرمند چك يا اسلواك. مطمئن نيستم كدام‌يك

Advertising as Art - 35

Speeding is murder with a license. Slow down.

دنياي كوچك آقاي اولد فشن - نه

Friday, June 1, 2007

يك‌صدمين مرسوله

آقاي اولد‌فشن براي صدمين مرسوله اين وبلاگ، يك «قصه صد‌كلمه‌اي» انتخاب كرده است از اين مرجع. خانم‌ها، آقايان! آقاي اولدفشن از اين‌كه با اين صد نوشته، با آدم‌هاي نازنيني آشنا شده، بسيار خوش‌حال است
*
*
*
Leaving the Nest

"Dad, I have something to talk to you about. It's really hard to say in person, knowing how you feel, so that's why I'm leaving you this."
I had no idea what my daughter was about to say in her note. Was she pregnant? Did she drop out? God, no, she can't be doing this to me!
"Dad, you always taught us to make up our own minds about things and to be be true to ourselves. I am doing that now when I tell you this. Please realize I have thought this out completely."
"Dad, I'm a Republican now."

 
Free counter and web stats