Monday, December 6, 2010

تاقچه كوچك سراميك‌ها

jmrpottery.etsy.com

3 comments:

parissa said...

فوق العاده و دلفریب!

روشنك said...

دوستشان داشتم.. :) ..

ولي يك چيزي بگويم .. باديدن آن بالايي در اولين لحظه مي داني چه فكري به سرم زد ؟.. آن دو كبوتر را دو دندان سفيد و بزرگ در نظر بگير و آن پنجره را يك دهان در حال فرياد .. سر طرف هم ازبالاي دهان قطع شده با ضربه يك شمشير تيز سامورايي.. واي !.. من حالم خوب است به نظرت ؟..

KaI\I! E said...

دقیقا این اولین تصوری بود که من هم داشتم : )

 
Free counter and web stats