دعوت
دوست ناديدهام جناب دكتر مزيدي، مرا به مشاركت در حركت فرهنگي بازيگونهاي دعوت كردهاند براي معرفي/تبليغ ويكيپدياي فارسي. شيوه اين مشاركت، افزودن لينك ويكيپدياي فارسي به «لينكجا»ي وبلاگ يا سايت و اعلام آن در يك پست جداگانه و سپس دعوت از پنج نفر براي ادامه اين حركت است. ضمن اسقبال از پيشنهاد جناب مزيدي، با توجه به اينكه وبلاگ من، هنوز «لينكجا» ندارد، ناگزيرم تنها به نيمي از بخش اول اين حركت عمل كنم و در يك پست، به ويكيپدياي فارسي و اهميت آن اشاره كنم. اما در مورد نيمه دوم، كه دعوت از پنج نفر است، ترجيح ميدهم دايره را گستردهتر سازم و آن را تبديل به «دعوت عام» از خوانندگان گرامي اين وبلاگ كنم تا با مطالعه اصل دعوت، در صورت تمايل، به هر شكلي كه دوست دارند در اين حركت فرهنگي مشاركت و به ادامهاش كمك كنند... اما همينجا فرصت را مغتنم ميشمارم و خدمت خانم ئهسرين هم معروض ميدارم كه شبهاي بسياري از شدت شرمندگي ِ پاسخ ندادن (البته هنوز دارم فكر ميكنم!) به بازياي كه توسط ايشان به آن دعوت شده بودم، هراسان از خواب ميپرم و ناخودآگاه ساعت روميزي را به دست ميگيرم و وقت را نگاه ميكنم و لحظاتي بعد به خودم ميگويم كه چه فرقي ميكند كه آدميزاد در چه ساعت شب، احساس شرمندگي كند... و ساعت را ميگذارم سر جايش
2 comments:
in che no bazie bi mazie hast?
يه جور بمب گوگلي مي شه پس!
اي بابا آقاي اولد فشن اين همه دردسر نمي خواستيم كه براتون:) اصلا خيالتان راحت، ما همين پست رو به حساب شما مي گذاريم كه شما هم از اين به بعد با خيال آسوده بخوابيد و شرمنده نباشيد!;)
ولي بابت اين "و ساعت را ميگذارم سر جايش" كلي كيف كردما:))
Post a Comment