...
سر ميگردانم، دوروبرم را نگاه ميكنم، دلم ميخواهد كسي نباشد كه اين تصويرك آبي مهربان را به تسلاي اندوهش منتشر كنم... اما انگار هست... انگار هستند و، آشنا هم. و دستم اگر بر شانههاشان نيست (يا كه خطي از من در وبلاگشان) ميخواهم بدانند كه ذرهاي از همدليام با حزنشان نميكاهد. دوست دارم اين را بدانند
3 comments:
مهربان:)
:*
:)
یاد هدیه های آقای الدفشن به خیر..:)
...
کار خطرناکی نمی کنم که آقای اوف، چرا دردسر؟
Post a Comment