Monday, February 25, 2008

Advertising as ART - 159

يك. اگر بهترين تبليغ برای يك چسب مايع اين باشد كه بگوييد وقتی چيزی را با آن می‌چسبانی، ديگر نمی‌توانی از جا بكنی‌اش، آن‌وقت آدم‌هايی كه قرار است بيلبوردی برای همين محصول طراحی كنند، ممكن است به فكرشان برسد كه به جای حرف زدن در اين‌باره و طراحی شعار، تنها كاری كه بايد بكنند اين است كه همين مزيت را عملا ً نشان دهند؛ و حاصلش می‌شود چنين بيلبوردهايی كه به‌آسانی از ياد مخاطبان كنده نمی‌شود!
دو. اما به‌لحاظ حرفه‌ای، چيزی كه به اين بيلبوردها ارزش مضاعفی می‌بخشد و آن‌ها را بدل به نمونه‌ای آموختنی برای تبليغ‌سازان می‌كند، تلفيق هوشمندانه شگردهای «تبليغات چريكی» با تبليغات متعارف بيلبوردی‌ست. اصلا ً كسی چه می‌داند- چرا فكر نكنيم كه اين‌ها واقعاً بيل‌بورد نيستند و تابلو‌هايی خالی و بی‌مشتری بوده‌اند كه از بخشی از فضای‌شان «استفاده بهينه» شده است.
سه. آن نظريه اسمش چه بود كه می‌گفت اثر هنری پس از خلق شدن، فارغ از نيت و انگيزه هنرمند در آفرينش آن، در ذهن هر مخاطب بازآفريده می‌شود و حيات مستقلی می‌يابد؟

2 comments:

Anonymous said...

عکسهای جالب شما رو از طریق گوگل ریدر همواره دنبال میکنم.
ایده های تبلیغی جالبی هستند.
اما به نظر شما آیا اینجور تبلیغات توی کشور ما و خصوصاً شهرهای کوچک تاثیر گذار هستند؟

Shirin said...

ye chizi too mayehaye "marge nevisande" nabood?!

 
Free counter and web stats