Sunday, February 3, 2008

مثلاً جشنواره آقای اولدفشن: سينما و معماری - يك

Tower Cinema, in Hull, UK
*
زمانی دور، بسيار دور، سينما رفتن به آيينی می‌مانست؛ آدابی داشت و حرمتی. پيوستن به جمع بود و هم‌نفسی با گروه بزرگی از آدم‌ها. خنديدن و گريستن به‌تنهايی اما همراه مردم شهر بود؛ و سينما انگار معبدی كه مردمان را گرد هم می‌آورد تا در تاريكی – آن‌چنان كه كسی نفهمد – مهربان و آرام، خاطره‌ و رويايی در جيب‌شان بگذارد و به خانه راهی‌شان كند. زمانی دور، بسيار دور، سينما يك هم‌چو چيزی بود.
اما سينماها نمی‌توانستند «انگار معبد» باشند اگر شبيه اداره ثبت احوال مجاور می‌بودند. «انگار معبد»‌ها، با معماری‌شان هم، تشخص می‌يافتند و يكه می‌شدند: عمارتی برازنده آن اتفاق بزرگ و فراموش‌نشدنی كه در درونش رخ می‌داد. در هفت روزی كه اين «مثلا ً جشنواره» برپاست، به معماری نمای بيرونی چند سينمای‌‌‌ معبدوار در اين‌جا و آن‌جای جهان نگاه خواهيم كرد و خود را به رمزوراز آن‌ها خواهيم سپرد؛ اما بسياری از اين «معبد»ها، دريغ كه ديگر خاطره و رويايی قسمت نمی‌كنند؛ حالا خود خاطره و رويا هستند.

No comments:

 
Free counter and web stats