هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - سيصد و سیوچهار
Master Lock
Tough enough for any job
*
Tough enough for any job
*
همين اواخر بود كه به آگهیهای تلخ اشاره كرده بودم؛ خب، اين نمونهای ديگر است- آگهی نوعی «قفل»: داستان آگهی میگويد كه چند «هيپی» طرفدار صلح، لابد در اعتراض به جنگ ويتنام، خود را به درختی «قفل» و زنجير میكنند و برای محكمكاری، كليد را هم انگار دور میاندازند... و آنوقت، قفل جنگ ويتنام گشوده میشود، اما قفل قرص و محكم داستان ما، نه! و تلخی ماجرا، در حماقتآميز بودن وضعيتیست كه خود «هيپی»های داستان به آن شكل دادهاند و جز مرگ نصيبی از آن نبردهاند؛ و در نگاهی عمومیتر، تلخی در تصوير طعنهزنیست كه هر نسل، از آرمانگرايیهای نسلهای پيشين میكِشد؛ كاری كه لابد از خود «هيپی»ها هم سر زده است. اما چيزی كه شايد بتواند كمی از اينهمه تلخی زير زبانمان بكاهد، تصوير دوستداشتنیست كه آقای شان پن در «بهسوی طبيعت وحشی»اش، از دو هيپی پابهسنگذاشته، يك زن و يك مرد، ترسيم كرده است.
2 comments:
سلام
با مطالب جدید آپ کردم
به امید دیدار
hey
این دوستای "هیپی" واسه جنگ ویتنام خودشونو به درخت نبستن جونی.
واسه حمایت از محیط زیست و قطع بی رویه درختا به یه درخت بستن.
میبینی که نتیجه هم داده >> جنگله تویه تصویر خیلی بکر مونده.
wnima
Post a Comment