آخرين شماره «چاپ عصر» در سال هشتادوهفت، از آن سه عنصر هميشگی - آدم و آينه و دوربين -، يكیش را كم دارد؛ همان عنصر «خودشيفته» را (اگر آن مجسمه را نمادی از او نگيريم!). اما بياييد هر يك از ما، داستان خودمان را از اين عكس بسازيم: من میخواهم به خودسریها و شيطنتهای يك دوربين «خودشيفته» فكر كنم!
9 comments:
شايد اين عكس يادگاري دو دوست باشد...دوربين عكاسي و مجسمه...ه
من فکر میکنم یک آدم "خودشیفته" یک آیینه دستش گرفته و این دوربین داره عکسشونو می گیره.م
اما من نمی خوام فکر کنم! می خوام ببینمش و یک کمی بخندم توی دلم به این ترکیب عجیب و غریب
من فکر میکنم این دوربین خودشیفته میخواسته خودشیفتگی اش را پنهان کند یعنی آنرا گردن یک آدمیزاد بیندازد اما از آنجا که هوش کافی ندارد نتوانسته فرق آدم را از مجسمه بودا بفهمد و سوتی داده و لو رفته. بر خلاف بقیه چاپ عصر ها که در آنها با دوربین های زرنگتری روبرو بودیم!
به نظر من مجسمه هه خیلی خودشیفته تر از دوربینه است
khob rastash ra bekhahid avalin gheseyi ke be zehne man resid in bood ke kash zoodtar axe moshabehi ra ke baraye chape asre shoma gerefte boodam email mikardam !!
شايد اين مجسمه بودا كه هميشه مغرور كنار اتاق روزي ميز بوده اين حس رو داده كه من هم ميخوام جزء چاپ عصر باشم.
این دوربین هست ، چون این عکس هست
و این عکس هست چون این دوربین هست..
پس آیا این واقعا دوربینه که خودشیفته است یا عکس؟
آیا این دوربینه که پذیرفته که باشه به خاطر تولد یک عکس؟یا عکسه که تن
به هستی داده برای تجلی دوربین؟
..................
اما واقعا دوربین شیطونی به نظر میرسه
شاید خواسته اون عکش هم تو مجموعه باشه چون از قضاوت می ترسه!
یه دوربین خردمنده در کل ، در عین حال شیطون و دوست داشتنی و خلاق و نو آور
اما یکی باید ملتفتش کنه که یال نوآوری پارسال بود امسال سال اصلاح الگوی مصرفه!!!××
!
!
معمولاً آخرینها پشت صحنه را نشان میدهند و عوامل و دست اندرکاران و محرمانه ها و غیرههارا. در اینجا جناب محسمه به ریش میخندد که های! باور نمیکردی که من بودم؟!!!
Post a Comment