Wednesday, March 4, 2009

گوشواری از دو گيلاس سرخ همزاد - سی‌وپنج

4 comments:

neda mone said...

سرباز یک چشم بر یک انگشت

Anonymous said...

چاپ عصر- شصت و دو و خورده ای

Anonymous said...

اینو باید برای هیچ بازار می ذاشتی ... این همزاد نداره...ولی کلا دمت گرم

Anonymous said...

بچه که بودم دستانم را از دستان نگراني که مراقبم بود رها مي کردم و آرزويم بود که تنها يک بار هم که شده تنها از خيابان رد شوم حالا که ديگر نمي شود بچه بود و فقط مي شود عاشق بود از سر بچگي هرچه وسط خيابان زندگي سر به هوا مي دوم هيچ کس حاضر نمي شود دستم را بگيرد و براي لحظه اي حتي مراقبم باشد

 
Free counter and web stats