Thursday, May 31, 2007

توضيح

كامنت مفيد دكتر مزيدي بر «تبليغات هم‌چون هنر- سي‌وسه»، روشن مي‌كند كه نظرم درباره داروهاي اسكيزوفرنيا، دقت علمي نداشته است. با تشكر از ايشان، ضروري ديدم كه خطايم را در اين‌جا ثبت كنم

Advertising as Art - 34

ONLY THE FRESHEST FISH.
*
FINGER'S CREATIVE JAPANESE RESTAURANT

دنياي كوچك آقاي اولد فشن - هشت

One hundred percent DESIGN - 16

بدون عنوان - سه

Wednesday, May 30, 2007

Advertising as Art - 33

بعضي آگهي‌ها فقط ظاهراً خوب و خلاق به نظر مي‌آيند، مثل همين آگهي زلدوكس (نوعي دارو براي درمان اسكيزوفرنيا). آگهي به‌طنز مدعي‌ست كه اگر ون‌گوگ از اين دارو استفاده مي‌كرد، حال بهتري مي‌داشت و ماجراي بريدن گوشش توسط خودش پيش نمي‌آمد. خب، ظاهراً كسي آن دوروبرها نبوده است كه به تيم طراح بگويد آن شور و شيدايي كه در ون‌گوگ بود (و شما اسمش را مي‌گذاريد اسكيزوفرنيا)، اگر «درمان» مي‌شد، آن‌وقت شايد ديگر آن آثار «نامعقول» توليد نمي‌شد تا به‌واسطه آن‌ها، ون‌گوگ بعدها چنان پرآوازه شود كه شما از او هم‌چون يك شمايل هنري در آگهي‌تان استفاده كنيد. ظاهراً كسي آن دوروبرها نبوده است

بدون عنوان - دو

"Just shoot me baby!" - 5

آقاي اولد فشن، سر ِ «يرما» را دور ديده و در عصر طوفاني ِ چهارشنبه نهم خرداد تهران، به عكاسي پرداخته است. آقاي اولد فشن كم‌تر شرمنده خواهد شد اگر «اثر»ش را در اندازه بزرگ‌تر ببينيد

Tuesday, May 29, 2007

Advertising as Art - 32

When he controls your life, It's no longer your life.
*
Domestic abuse strips your dignity, your hope and your life. The pain isn't only measured in bruises and welts. We know. We've been there. And we know how to get out. Call our 24-hour crisis line at (…). We are a free and confidential assistance programme run by, and for victims of domestic abuse.
*
Citizens Against Spouse Abuse.
There is a hope. There is CASA.

دنياي كوچك آقاي اولد فشن - هفت

One hundred percent DESIGN - 15

اگر به تناسب امور اعتقاد داشته باشيد، همين حالا كه پاي كامپيوتر نشسته‌ايد، بايد چنين «ماگ»‌ي كنار دست‌تان باشد

Monday, May 28, 2007

دنياي كوچك آقاي اولد فشن - شش

One hundred percent DESIGN - 14

دورترين خاطره آقاي اولد فشن از به‌جا‌آوردن آيين زيباي تشكر، به سال‌هاي دوري برمي‌گردد كه يك اسكناس نوي (...)‌ريالي به عنوان عيدي از «مادام شرقي» دريافت كرد و مادر نازنين، به آقاي اولد فشنِ خردسال يادآوري كردند كه: «بگو مرسي». و تازه‌ترين تشكر نويسنده اين وبلاگ، همين «سامتينگ» است كه در آخرين ساعت‌هاي دوشنبه هفتم خرداد، با احترام، پابليش مي‌شود براي خانم فروغ، تا دست‌كم در اين جغرافياي كوچك،‌ هيچ مهري بي‌پاسخ نمانده باشد‌. كسي چه مي‌داند- شايد توي همين جعبه كوچك، يك ماشين لباس‌شويي بي‌صدا پنهان شده باشد براي ايشان
*
حاشيه: «مادام شرقي» نامي بود كه مردم شهر براي همسر زيباي روس آقاي شرقي انتخاب كرده بودند

Sunday, May 27, 2007

One hundred percent DESIGN - 12+1

تصور كنيد كه من و يازده وبلاگ‌نويس ديگر، همين امشب آمده‌ايم خانه شما، تا دور هم باشيم. خب، ما كه انتظار نداريم اين‌وقت شب، سر زده، پذيرايي مفصلي از ما بشود، دوازده‌تا تخم‌مرغ آب‌پز هم كافي‌ست. تازه، «جاتخم‌مرغي»‌هاي‌مان را هم با خودمان مي‌آوريم. تعدادمان هم اگر بيش‌تر شد، با همان دوازده‌تا مي‌سازيم
خانم الهام! كم‌كم آماده شويد. دسته‌جمعي مي‌آييم دنبال‌تان. نگاهي هم به فريزر بياندازيد براي نان. شنيده‌ام (يا ديده‌ام؟) سالادهاي خوبي هم درست مي‌كنند بعضي وبلاگ‌نويس‌ها. مي‌چسبد

Saturday, May 26, 2007

Advertising as Art - 31

آگهي يك موسسه عرضه و خدمات سگ‌هاي تربيت‌شده

Friday, May 25, 2007

دنياي كوچك آقاي اولد فشن - پنج

ملاحظه مي‌كنيد خانم ئه‌سرين؟ در جهت تحقق اهداف چشم‌انداز بيست‌ساله شما، آقاي اولدفشن همه كارهايش را از تعطيل شدن برخوردار نموده، ايستاده‌ است به فكر كردن

One hundred percent DESIGN - 12

Thursday, May 24, 2007

Advertising as Art - 30

متن دست‌نويس نامه
My Dearest Wife,
I know you're still mad at me for sleeping with your sister, but I can explain...
*
شعار پايين آگهي
When you have a lot to write
*
اگر قرار باشد از مجموعه بسيار پرتعداد آگهي‌هام، ده‌تاش را انتخاب كنم، بي‌شك اين آگهي خودكار بيك، يكي از آن‌ها خواهد بود. اگرچه آگهي با ورود به حيطه حساسيت‌هاي اخلاقي، خود را هم در معرض خطر قرار مي‌دهد، اما مجموعه ظرافت‌هايي كه در عكس رعايت شده – حلقه‌اي كه با تاكيد هم‌چنان در انگشت مرد هست، قطره‌هاي اشكي كه روي نامه افتاده، چندين دستمال‌كاغذي‌ خيس و مچاله‌شده، و ساير عناصر صحنه – به مقدار كافي احساس گناه اغراق‌آميز (و در نتيجه، حال‌وهوايي طناز) به آگهي مي‌افزايد تا آن را از خطر برهاند. اما در هر حال، اين‌كه طراحان آگهي، به‌عنوان نمونه‌اي از يك نامه بسيار طولاني (كه براي نوشتنش، به خودكاري روان و قابل اعتماد نياز است) سراغ چنين ايده‌اي رفته‌اند، فارغ از قضاوت‌هاي اخلاقي، محشر است

Wednesday, May 23, 2007

بدون عنوان - يك

براي «ليدي فوتوگرافر»، به خاطر آن‌همه ليموناد در نوشته‌هاش و در روزها و شب‌هاش
*
حاشيه يك: «اگر زندگي ليمو نصيبت كرد، با آن ليموناد بساز» گفته معروفي‌ست از ديل كارنگي، با اين مفهوم كه اگر نتوانستي از پس ناگواري‌هاي زندگي برآيي، با آن كنار بيا، (حتي) از آن لذت ببر. اما اين‌كه چرا در فرهنگ امريكايي، ليمو چيز منفوري‌ست، سوالي‌ست كه هنوز پاسخش را نيافته‌ام. ظاهراً اين سوال ِ آن بچه‌ليمو هم هست. همه ما منتظر پاسخ دَدي هستيم
حاشيه دو: انگليسي‌زبان‌ها، بسيار با اين گفته كارنگي شوخي كرده‌اند (با تحريف بخش دوم). چندتايش را بخوانيد

- If life gives you lemons, make lemonade, then find someone whose life gave them vodka, and have a party!
- If life gives you lemons, make lemonade and sell it back at a higher price to the jerks who sold you lemons.
- If life gives you lemons, make orange juice, becuase nothing's immposible.
- If life gives you lemons, open a lemonade stand.
- If life gives you lemons, use them to wash your hands after you go fishing.
- If life gives you lemons, throw them at the next mean kid who calls you stalker!
- If life gives you lemons, put them in your bra!
*
توضيح: برداشت من از حرف كارنگي، علاوه بر شواهد و قرائن عيان، مستند است به اين عبارت‌ها از ويكي‌پديا در تعريف ليموناد
A popular quote by Dale Carnegie is "If life gives you lemons, you should make lemonade", meaning that one should make the best of bad situations.

Tuesday, May 22, 2007

كارخانه روياسازي - يك

find love
a film by erica dunton
*
مدت‌هاست فيلم‌هايي را كه از «آقا داريوش» مي‌گيرم، تنها فرصت مي‌كنم چند دقيقه اولش را نگاه كنم تا مطمئن شوم «سالم» است و مشكلي ندارد، و بگذارم‌شان كنار آن چندصدتاي ديگر، به اين اميد كه روزي ببينم‌شان. اما در ميان ده‌ها فيلمي كه هفته پيش گرفته بودم يكي‌ش در همان مرحله «بازبيني» چنان دلبري كرد كه گذاشتم‌اش كنار تا زودتر ببينم‌. و دو سه شب پيش بالاخره توانستم اين شاهكار كوچك را تماشا كنم. و اولين احساسم پس از چند دقيقه چنين بود: «چه لبخند زيبايي داره اين دختره!». و وقتي در اواخر فيلم، پسره، نيمه‌شبانه هتل‌ها را زير پا مي‌گذارد تا دختره را پيدا كند و وقتي مي‌خواهد مشخصات ظاهري‌‌اش را به مسئولان هتل بدهد، او هم مي‌گويد «لبخند بسيار زيبايي دارد»، ديگر نتوانستم بنشينم و تا به آخر، فيلم را سرپا نگاه كردم! حالا اگر فكر مي‌كنيد تمام اين‌ها را نوشتم تا به شكل غيرمستقيم ترغيب‌تان كنم كه فيلم را ببينيد... خب، بايد بگويم كه درست فكر كرده‌ايد
*
حاشيه يك: نوشتم «پسره» و «دختره»، به خاطر اين‌كه در تمام فيلم، دختره و پسره اسم يك‌ديگر را نمي‌فهمند، و ما هم... و در اصل، آن‌ها در فيلم‌نامه اسمي ندارند
حاشيه دو: پيش از اين، چند نفر لطف كرده‌‌اند و گفته‌اند كه وبلاگ خوشگلي دارم، اما حالا، با اين عكس بالايي ( كه خودم از دي.وي.دي‌اش ذخيره كرده‌ام)، خودم هم فكر مي‌كنم كه... واي! چه وبلاگ خوشگلي دارم

Advertising as Art - 29

EVERY 48 SECONDS,
A DRUNK DRIVER
MAKES ANOTHER PERSON
ELIGIBLE TO PARK HERE.

One hundred percent DESIGN - 11

خانم‌ها و آقايان! معرفي مي‌كنم: جودي. جودي بهترين شانزده ساله دنياست. جودي برايم نوشته است: «من زياد نمي‌شينم پاي كامپيوتر! خيلي بچه خوبي هم هستم! نمي‌شه يه دونه از اين ماوس‌ها داشته باشم؟» سوال كردم، گفتند كه «موجودي انبار» ماوس‌هاي آن‌شكلي‌مان تمام شده. به‌جايش يك ماوس اين‌شكلي مي‌دهم به جودي. جودي هم در مقابل، سلامم را به «خواهره» برساند

Monday, May 21, 2007

One hundred percent DESIGN - 10

دختر جان! تصور كن اين روانداز را يك «زن پير شمالي» (يكي از مادربزرگ‌هاي نازنينم) داده است به من، تا برسانم به تو، تا شب‌ها آرام‌تر بخوابي، تا بالش‌ات كم‌تر خيس شود

Sunday, May 20, 2007

One hundred percent DESIGN - 9

Gun Hurts More.
*
خب. اين «چسب زخم» چنان دلم را برده كه نه‌تنها دوست ندارم آن را به كسي هديه بدهم، بلكه آرزو مي‌كنم مثلاً سرم بخورد به چارچوب دري جايي، تا بتوانم از آن استفاده كنم. اما با توجه به مشكل مشابهي كه براي اين خانم جوان پيش آمده، چاره‌اي ندارم جز اين‌كه آن را به ايشان تقديم و براي‌شان آرزوي سلامت كنم

دنياي كوچك آقاي اولد فشن - چهار

One hundred percent DESIGN - 8

Tea x Two

People Talk - 1

اين‌ها را از يك وبلاگ فرنگي همتا نقل مي‌كنم. خانم وبلاگ‌نويس، حرف‌هايي را كه آد‌م‌هاي مهم زمان خودشان درباره اختراع‌ها و نوآوري‌ها به زبان آورده‌اند، گرد آورده است. بامزه‌اند
*
"Heavier-than-air flying machines are impossible." (Lord Kelvin, president, Royal Society, 1895)
*
"I think there is a world market for maybe five computers." (Thomas Watson, chairman of IBM, 1943)
*
"There is no reason for any individual to have a computer in their home." (Ken Olsen, president, chairman and founder of Digital Equipment Corp., 1977)
*
"The telephone has too many shortcomings to be seriously considered as a means of communication. The device is inherently of no value to us."(Western Union internal memo, 1876)
*
"Airplanes are interesting toys but of no military value." (Marshal Ferdinand Foch, French commander of Allied forces during the closing months of World War I, 1918)
*
"Everything that can be invented has been invented." (Charles H. Duell, commissioner, US Office of Patents, 1899)

Saturday, May 19, 2007

Advertising as Art - 28

CHILDREN HEALTH INSURANCE PLAN.
Hospital Aleman
Deutches Hospital

l'humour noir

رولان (يا رولاند؟) توپور در ميان «طراحان طنز سياه»، از محبوب‌هاي‌ من نيست، اما قطعاً يكي از آن غول‌هايي‌ست كه مي‌توان بر شانه‌هاي ستبرش نشست و جهان را از زاويه‌اي تازه ديد (و همين كافي‌ست تا در برابرش پا جفت كنم و خبردار بايستم). اين كارش را بسيار دوست دارم. اگر شما هم دوست داشتيد يا كنجكاو بوديد، مي‌توانيد چند كار ديگرش را هم ببينيد‌

Friday, May 18, 2007

One hundred percent DESIGN - 7

ديروز به خواهرزاده‌ام (نسترن) قول دادم كه اگر وقتش را كم‌تر پاي كامپيوتر بگذراند، يكي از اين ماوس‌ها (شايد هم هر دوتايش را) به‌اش جايزه بدهم. اما در نگاه و سكوت احترام‌آميز نسترن چيزي وجود داشت كه انگار دارم شوخي مي‌كنم. واقعاً نفهميدم چرا
*
حاشيه: اما ماوسي كه قولش را (به همان شرط) به غزال مي‌دهم، شكلش با اين دو تا متفاوت است

Thursday, May 17, 2007

Advertising as Art - 27

Are you helping thieves?
Find out if your home is secure at vpd.ca
VANCOUVER POLICE

آگهي / هشدار پليس ونكوور به مردم در مورد اطمينان از امنيت خانه‌شان در برابر سارقان

Advertising as Art - 26

آگهي شركت خدمات تلفن همراه «هاچ» براي اهدا صد دقيقه گفت‌وگوي رايگان به مشتركانش
*
حاشيه: خانم‌هاي گرامي نگويند كه با تجربه سرخ شدن گوش به خاطر مكالمه طولاني تلفني نا‌آشنا هستند

Advertising as Art - 25

آگهي تبليغاتي مايع شيشه‌پاك‌كن "براسو". درست است! كاملاً شبيه آگهي مايع "ويز" است كه دو نوشته پايين‌تر معرفي كرده‌ام. در اين لحظه، نمي‌دانم كدام‌شان از روي دست آن‌يكي برداشته. اما فارغ از اين، كنجكاوم بدانم كه از نظر شما خانم‌ها و آقايان ارجمند، كدام‌يك كار زيباتري‌ست – شايد هم هر دو در يك سطح‌اند
*
حاشيه: كارهاي مشابه (يا تقليدي) كم نيستند در تبليغات دنيا. شايد اين نوشته بهانه‌اي باشد براي آغاز معرفي اين نوع كارها، و احتمالاً مختصري گفت‌وگو و اظهارنظر پيرامون‌شان

Wednesday, May 16, 2007

دنياي كوچك آقاي اولد فشن - سه

Advertising as Art - 24

با شيشه‌پاك‌كن «ويز»، وجود آزاردهنده‌ترين شيشه‌ها هم، احساس نخواهد شد

Tuesday, May 15, 2007

One hundred percent DESIGN - 6

خانم‌ها و آقايان ارجمند! هيچ به ياد مي‌آوريد وقتي بچه بوديد، چند بار فريب بزرگ‌ترها را خورديد و دهان‌تان را باز ِ باز كرديد تا «هواپيما»ي حامل غذا (كمك‌هاي غذايي!) در آسمان مقابل چشمان‌تان چرخي بزند و پيروزمندانه وارد دهان‌تان شود؟ خب، مايلم به اطلاع‌تان برسانم كه اين، اصل همان «هواپيما»ست و چيزي كه آن روزها در كام‌تان به زمين مي‌نشست، متاسفانه فقط يك قاشق معمولي بود

Monday, May 14, 2007

دنياي كوچك آقاي اولد فشن - دو

One hundred percent DESIGN - 5

لطفاً نگوييد دوست نداشتيد بچه بوديد (بچه‌تر از حالا‌ي‌تان) و صاحب يك قلك اين‌شكلي

Sunday, May 13, 2007

دنياي كوچك آقاي اولد فشن – يك

آقاي اولد فشن، از اين پس برخي ماجراهاي دنياي كوچكش را به زبان تصوير بازگو خواهد كرد تا گنجينه تصويرگري جهان را پربارتر سازد

Saturday, May 12, 2007

Advertising as Art - 23

HEAR WHAT YOU LIKE.
Music Television (MTV) On Demand

*
آگهي تبليغاتي شبكه ام‌تي‌وي روماني، براي پخش موسيقي درخواستي: به چيزي كه دوست داريد، گوش بسپاريد

Friday, May 11, 2007

One hundred percent DESIGN - 4

خانم «ميم» رفته بودند نمايشگاه كتاب. خانم «ميم» در هيچ سالي، نمايشگاه كتاب را از دست نمي‌دهند. خانم «ميم» مي‌گفتند كه اين بهترين نمايشگاه كتابي بوده كه در تمام عمرش ديده است. مي‌گفتند كه از نظر نظم و ترتيب و راهنمايي‌هاي لازم و امكانات رفاهي و برخورد مناسب گردانندگان، بي‌نظير بود. خانم «ميم» با هيجان اضافه كردند كه هنگام خروج، به هر بازديد‌كننده يك ساعت اين‌شكلي هم هديه مي‌دادند، با حق انتخاب رنگ. پرسيدم، چرا يكي هم براي من نگرفتند. گفتند، اتفاقاً اگر كسي درخواست مي‌كرد، به هر تعداد به‌اش مي‌دادند. سوال كردم: خب؟ خانم «ميم» گفتند: آقاي اولدفشن، شما كه مي‌دانيد من چه‌قدر خجالتي هستم. عرض كردم: بله، متاسفانه خوب مي‌دانم
*
حاشيه: خانم «ميم» ديشب از سفر لندن برگشته بودند

Thursday, May 10, 2007

Advertising as Art - 22

Stay Young.
*
آگهي تبليغاتي نوعي كرم ِ جوان نگه‌دارنده پوست با شعار ِ «جوان بمانيد». خب البته خود كارخانه سازنده هم تنها ادعا كرده است كه فقط پوست را جوان نگه مي‌دارد (و انصافاً هم اين كار را كرده است)، نه‌اين‌كه تمام وجود مصرف‌كننده را از پير شدن باز دارد. اين محبوب‌ترين آگهي‌ام در ميان كار‌هايي‌ست كه در اين هفته ديده‌ام. به همين دليل، اين بهترين فرصت است كه از خجالت كسي دربيايم كه با «كمپليمان»‌هايش، حسابي شرمنده‌ام كرده است: ساسان جان! اين آگهي را براي تشكر از تو اين‌جا گذاشته‌ام. مواظب قلبت باش پسر

Wednesday, May 9, 2007

One hundred percent DESIGN - 3

كاش يكي از شماها، يك ماشين اين‌شكلي زير پايش بود، فردا مي‌آمد خانه سالمندان دنبالم. مي‌بُرد مرا تجريش، هوايي بخورم. دلم پوسيد اين‌جا با اين پرستارهاي بداخلاق
*
حاشيه: در جهان انگليسي‌زبان‌ به اين‌جور آدم‌ها مي‌گويند « چايلد اَت هارت» (اولين بار، سال‌ها پيش، در مقاله‌اي درباره اسپيلبرگ، با اين اصطلاح آشنا شدم)- يعني آدم‌بزرگ‌هايي كه درست مثل يك بچه فكر مي‌كنند. نگاه كنيد
به ساير كارهاي اين آقايان / چايلد اَت هارت‌هاي ارجمند كه از سال هزار و نهصد و هشتاد و چهار در مكتب طراحي با چوب اسكانديناوي، اسباب‌بازي مي‌سازند براي بچه‌ها و بقيه «چايلد اَت هارت»‌هاي دنيا

Nostalgia - 3

فروشي نيست. مي‌خواهم بدهم‌اش به يك نفر. به اين شرط كه قول بدهد دختر خوبي شود و اين‌همه مطلب تلخ ننويسد
*
حاشيه: ... و اين يعني، نودوسه درصد خانم‌هاي وبلاگ‌نويس

Tuesday, May 8, 2007

Advertising as Art - 21

AXE
*
در تبليغات اسپري‌هاي مردانه "اكس"، به مصرف‌كننده جذابيتي وعده داده مي‌شود كه هيچ خانمي را، توان مقاومت در برابر آن نيست

One hundred percent DESIGN - 2

غزال! نگو كه «ماگ»‌ات حتي از اين‌يكي هم بانمك‌تر است

Monday, May 7, 2007

Advertising as Art - 20

Good music makes good people
*
يك. حتي اگر مطمئن باشم كه مطلب تازه‌اي ننوشته است، هم‌چنان به هواي بازشنيدن آن آواي شگفت حزن، بر نام وبلاگ‌اش كليك مي‌كنم تا خود را به جادوي صداي پاكي بسپارم كه حالم را «خوب» مي‌كند. خودم «خوب» مي‌شوم
دو. پيور اف‌ام ظاهراً يك فرستده راديويي است كه در شهرهايي از بلژيك، برنامه (فقط موسيقي؟) پخش مي‌كند. شعار اين موسسه كه در آگهي تبليغاتي‌اش هم مي‌بينيم چنين چيزي‌ست: «موسيقي خوب، آدم خوب به بار مي‌آورد» (ترجمه بهتر پذيرفته مي‌شود). اين آگهي را بسيار دوست دارم: به خاطر همه آن عشق + مدارا + حرص خوردن + دلسوزي + كلافگي + هزار چيز ديگر كه در چهره و قامت اين دختر خانم «خوب» مي‌بينم، به خاطر مراقبتي كه از دوستش مي‌كند كه ظاهراً مثل هميشه، بيش از ظرفيتش "نوشابه" ميل فرموده است. از نوشته روي تي‌شرت‌اش هم چيزي نمي‌گويم كه حسابي دلم را برده
سه. اين آگهي را به رسم تشكر از نويسنده آن وبلاگ اين‌جا گذاشته‌ام تا يادآوري كنم كه اگر اين‌روزها، كمي «خوب»‌تر شده‌ام، به احتمال زياد، به خاطر وبلاگ ايشان است
*
حاشيه يك: آقايان (ما آقايان) عموماً حرص خانم‌ها را در مي‌آورند. اما نمي‌‌دانم چرا خانم‌ها هم‌چنان شيفته و مراقب و تيماردارشان‌(مان) هستند
حاشيه دو: از خانم‌هاي ارجمند، در هر سن و سالي، تقاضا مي‌كنم كه از طرح مباحثي كه به تنوير افكار آقايان (ما آقايان) مي‌انجامد، دريغ نورزند. لطفاً

Sunday, May 6, 2007

One hundred percent DESIGN - 1

لطفاً نگوييد دوست نداشتيد كه هر صبح، روز دل‌پذيرتان را با در دست گرفتن اين ماگ بانمك آغاز مي‌كرديد

 
Free counter and web stats