Thursday, April 30, 2009
Wednesday, April 29, 2009
چاپ عصر - صد
خانم «سين» روزی میگفتند كه پس از ديدن عكسهای «چاپ عصر»، از خودشان پرسيدهاند كه چرا در آخرين سفر فرنگ، به فكرشان نرسيده كه میتوانند از خود و همراهشان در برابر آنهمه آينه عكس بگيرند تا مجبور نشوند كه مدام از رهگذران بخواهند كه «زحمت»اش را بكشند. میدانم كه يكی از نتايج «چاپ عصر»ها، يادآوری اين امكان ازيادرفته بوده و بیشك خوانندگان اين وبلاگ، با نگاهی به همين عكسها و در همين مدت كوتاه، صدها عكس در برابر آينه گرفتهاند و پس از اين هم خواهند گرفت. و حالا كه به پشت سر نگاه میكنم، و علیرغم همه چيزهايی كه میتوانم درباره اين تجربه و ابعاد فنی و انسانی عكسها و حاصل اين بخش بنويسم، اما حتی فكر كردن به همين نتيجه كوچك هم، رضايتی از انتشار اين عكسها در من فراهم میكند كه اصلا ً كوچك نيست و ارزش آن را دارد كه بدل به تنها نكتهای شود كه در اين يادداشت كوتاه بهش اشاره میكنم. و خب، لابد شما - خانمها و آقايان ارجمند - درباره موضوعهای ديگر خواهيد نوشت. مگر نخواهيد نوشت؟
::
و بگذاريد دستكم چند روز آينده را بدون دغدغه انتشار چيزی در ساعت سه بعدازظهر سپری كنم؛ پس از آن، «چاپ عصر» با موضوع ديگری ادامه خواهد يافت.
::
و بگذاريد دستكم چند روز آينده را بدون دغدغه انتشار چيزی در ساعت سه بعدازظهر سپری كنم؛ پس از آن، «چاپ عصر» با موضوع ديگری ادامه خواهد يافت.
by Old Fashion at 3:00 PM 21 comments
طراحی گرافيك: كارت ويزيت
«كارت ويزيت» آقای استيو مارتين، به لحاظ مراقبتی كه به عمل آوردهاند تا كاراكترشان به عنوان كمدين، در تمام روابط حرفهایشان جلوه داشته باشد آموزنده است؛ بامزهگی يگانهاش كه ديگر جای خود دارد...
by Old Fashion at 9:30 AM 2 comments
Tuesday, April 28, 2009
Monday, April 27, 2009
چاپ عصر - نودوهشت
RIP_SKI / flickr
*
خب، طبيعی بود كه يكی از بهترين عكسهای اين مجموعه را نگه دارم برای اين آخرين روزها: مثلا ً - همچون نمونه - نگاه كنيد به انطباق اتفاقی چشم خانم و لنز دوربين، و جلوه دقيق و بیكموكاستی كه بخش فوقانی لنز به عنوان ابرو يافته است. اما نكته پنهان اين عكس، شرح شيطنتآميز (يا بهتر بگويم: بسيار شيطنتآميز)ی بود كه آقای عكاس، با اشاره به تركيب دو نفر و خلق يك آدم واحد، بر حاشيهاش نوشته بود؛ از اين قرار: «نيمه بهتر من (او دارد اينطور فكر میكند)»!
by Old Fashion at 3:00 PM 10 comments
هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و دوازده
Get Your home back
*
*
«خانهتان را پس بگيريد»؛ وقتیكه بوی حيوانات خانگی، كاری كرده است كه خانه تفاوتی با لانه يكی از آنها نداشته باشد: اين آگهی مادهایست برای زدودن بوی همان حيوانات از هوا و گوشهوكنار خانه.
by Old Fashion at 9:30 AM 3 comments
طراحی گرافيك: طراحی حروف
by Daniel Adolph
*
*
مجموعه كامل طراحی حروف الهامگرفته از خطوط فشار قوی را در اينجا ببينيد و به تصورتان از يك كار اساسی و استادانه و پر از جزئيات، طراوت ببخشيد.
by Old Fashion at 9:29 AM 2 comments
بيا زودتر چيزها را ببينيم - دويستودو
by Punga & Smith
*
*
خودشان اسم اين رختآويز را گذاشتهاند «صندلی ازخودگذشته»، تا به مدعيان نشان دهند كه انتخاب يك نام خوب و بامزه (و در اين مورد، بسيار بامزه)، چه تفاوتی در فروش و بازاريابی ايجاد میكند.
by Old Fashion at 9:28 AM 2 comments
Sunday, April 26, 2009
چاپ عصر - نودوهفت
nor¤cal¤jeff / flickr
*
*
مجموعه صدشمارهای «دوربين و آينه» (كه چهارشنبه همين هفته به پايان میرسد)، بیشك بدون اين عكس، چيزی كم داشت. اين ميزان حضور ذهن، سرعت عمل و حس شوخطبعی در گرفتن اين عكس، طُرفهایست كه بايد در اينجا ثبت میشد.
::
اما چيز ديگری كه ارزش ثبت شدن دارد، نگاه و تعبير شما از اين مجموعه است. جز اشاره شوخ و گاهوبیگاه من به «خودشيفتهگی» آدمهايی كه در برابر آينه عكس میگيرند، گمان میكنم آنقدر «حضور» انسانی بتوان در اين مجموعه يافت كه موضوع يك يادداشت كوتاه برای انتشار در حاشيه «چاپ عصر - صد» شود. پس مدادتان را خوب بتراشيد و متن «سخنرانی»تان را بر كاغذ بياوريد: چهارشنبه، سه بعدازظهر.
::
اما چيز ديگری كه ارزش ثبت شدن دارد، نگاه و تعبير شما از اين مجموعه است. جز اشاره شوخ و گاهوبیگاه من به «خودشيفتهگی» آدمهايی كه در برابر آينه عكس میگيرند، گمان میكنم آنقدر «حضور» انسانی بتوان در اين مجموعه يافت كه موضوع يك يادداشت كوتاه برای انتشار در حاشيه «چاپ عصر - صد» شود. پس مدادتان را خوب بتراشيد و متن «سخنرانی»تان را بر كاغذ بياوريد: چهارشنبه، سه بعدازظهر.
by Old Fashion at 3:00 PM 7 comments
Saturday, April 25, 2009
هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و يازده
hp Printers
High Quality Printing
*
High Quality Printing
*
عبارت عاميانهای در صنعت چاپ ايران رايج است كه در توصيف يك چاپ خوب - بهويژه وقتیكه پای عكس در ميان باشد - به كار میرود. در اين عبارت، «زنده» بودن عكسها چنين تعبير میشود: «با آدم حرف میزند». و حالا، اين آگهیهای چاپگرهای «اچپی» هم ظاهرا ً به سراغ همان ايده «زنده» بودن رفته تا «پرينت»های خود را از آن طريق توصيف كند. اما دست كم در اين مورد، صنعت چاپ ايران بايد در بهكارگيری عبارت مورد علاقهاش كمی احتياط كند: اينجا پای يك اسب پونی و يك نوزاد در ميان است كه عقلا هنوز در مورد «حرفزدن»شان به ا جما ع نرسيدهاند.
by Old Fashion at 9:30 AM 2 comments
سربازهای يكچشم - بيستوهفت
يك. شرح عكس میگويد كه اين مرد پير خميدهقامت روس، يك كهنهسرباز جنگ جهانی دوم است كه چند دهه پس از پايان آن هنگامه خونين، تانكی كه همه سربازیاش در آن سپری شده را، در شهری كوچك بازيافته است؛ جايی كه مردم شهر، آن را همچون يادبودی از «جنگ ميهنی»، در معبری از معابر گذاشتهاند و رنگش زدهاند و تيمارش كردهاند و مراقبش بودهاند. شرح عكس میگويد كه اهالی شهر دلواپس بودهاند كه مبادا قلب نحيف مرد پير، تاب گرمای اين «ملاقات» را نداشته باشد...
دو. خب، ما - من و شما - عاقلتر از آنيم كه اين داستان را باور كنيم؛ اما ما - همچنين - بيش از آن به روياها دلبستهايم كه بخت باور كردن اين «دروغ» لطيف را از دست بدهيم. پس در برابر اين عكسها، ما عقل را وامیگذاريم و خود را به رويا میسپاريم. ما باور میكنيم؛ باشد تا همه روياهايی كه وصال را وعده میدهند زنده بمانند.
دو. خب، ما - من و شما - عاقلتر از آنيم كه اين داستان را باور كنيم؛ اما ما - همچنين - بيش از آن به روياها دلبستهايم كه بخت باور كردن اين «دروغ» لطيف را از دست بدهيم. پس در برابر اين عكسها، ما عقل را وامیگذاريم و خود را به رويا میسپاريم. ما باور میكنيم؛ باشد تا همه روياهايی كه وصال را وعده میدهند زنده بمانند.
by Old Fashion at 9:29 AM 5 comments
Friday, April 24, 2009
Thursday, April 23, 2009
Wednesday, April 22, 2009
Tuesday, April 21, 2009
Subscribe to:
Posts (Atom)