Notes On Arts, Media And Ordinary Life
بچهتر كه بودم، هميشه آرزو داشتم پاهايم را از لبه پنجره رو به كوچه بيرون بيندازم و تاب دهم...البته دچار ترس از بلندي هم بودمتصوير را كه ديدم، يك لحظه تمامي آن ترس و لذتهاي توأمان در وجودم زنده شد
من هوس کردم. مشکلم اینه که رو دریام پنجره ندارم.سعیدSaeedsabah@yahoo.com
Post a Comment
Subscribe in a reader
2 comments:
بچهتر كه بودم، هميشه آرزو داشتم پاهايم را از لبه پنجره رو به كوچه بيرون بيندازم و تاب دهم...البته دچار ترس از بلندي هم بودم
تصوير را كه ديدم، يك لحظه تمامي آن ترس و لذتهاي توأمان در وجودم زنده شد
من هوس کردم. مشکلم اینه که رو دریام پنجره ندارم.
سعید
Saeedsabah@yahoo.com
Post a Comment