Morte a Venezia
سالها پيش يك نويسنده سينمايي خوشقريحه، لنز زوم را هم به دليل ظاهر فاليكاش، هم بهخاطر كاركردش در بهجلووعقب كشيدن سوژه (در سينماي ايران، اصطلاح "ارهكشي" را درباره اين جلوه زوم به كار ميبرند)، لنز اروتيك ناميده بود. اما در فيلم "مرگ در ونيز"، عليرغم وجود يك مايه خاص اروتيك، كاربرد بيوقفه (واقعا بيوقفه) اين لنز، فقط به دليل بيسليقگي محض كارگرداني است كه – ميدانم، ميدانم، ميدانم – شك كردن در مورد دانش سينمايياش (دستكم در اين فيلم خاص)، از تابوهاي هنري اين سرزمين است. حالا ديگر شك ندارم كه اعتبار بسياري از فيلمسازان نامدار دهههاي پنجاه، شصت و هفتاد ميلادي، نه به خاطر وجه "سينما"يي آثارشان، بلكه در ارعابي نهفته بود كه موضوع فيلمهايشان – با همدستي نويسندگان مثلا كايهدوسينما - پيرامون آنها ايجاد ميكرد. و به همين دليل، حالا كه آن موضوعها اهميتشان را از دست دادهاند، تماشاي آن "فيلمهاي مهم" اينچنين ملالآور شده است. شايد هم از بداقبالي ويسكونتي است كه "مرگ در ونيز"ش را (در ديداري دوباره پس از سالها) بلافاصله پس از مجموعهاي از ويدئوكليپهاي جنيفر لوپز ديدم كه همراه بود با گفتوگو با خود لوپز درباره آنها. و چرا رعايت كنم و نگويم كه "دانش" سينمايي لوپز را بسيار بانشاطتر و وجدآورتر از چيزي ديدم كه لابد بايد در كار "استاد" ايتاليايي مييافتم... و نيافتم
2 comments:
آخ که من عاشق ِ این ادورتازینگ های شما شده ام .
راستی شک نکنید که منظور من نان خوردن روانشناسان ِ عالی قدر بوده باشد :دی
تازه خواستم یک نفر پیدا شود و در راه رضای خدا من را آنالیز کند . شما که متوجه ِ این روش ِ غیر مستقیم نشدید خدای ناکرده ؟ :دی
ادورتایزینگ البت*
Post a Comment