Wednesday, December 31, 2008
ماه پنهان است - هشت
از اصطلاح «باحال» خوشم نمیآيد؛ به اين ترتيب، حالوروزم را تصور كنيد كه تازه همين اصطلاح را هم، هرجا كه میروم، میبينم نوشتهاند: «باهال»!
by Old Fashion at 11:59 AM 8 comments
هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - سيصد و شصتويك
آگهی اداره پست آلمان میكوشد به يادمان بياورد كه در جايی دور يا نزديك، آدمی هست كه چشمبهراه نامهای از ماست. متن پيام ساده است؛ اما ظرافت كار اينجاست كه با جای دادن آن آدم در قاب يك پنجره، نهتنها مفهوم «چشمبهراهی» به آشناترين شكل ممكن تصوير شده، بلكه با خلق جلوهای مانند تمبر (كه هميشه حامل تصوير آدمهای مهم بوده)، بر «اهميت» ازيادرفته آدمیزاده چشمبهراه هم تاكيد میشود.
by Old Fashion at 9:00 AM 5 comments
Tuesday, December 30, 2008
شمارش غيرمعكوس يا خاطرات روزانه آقای اوف – يك
شنبه يكم فروردين هشتادوهشت:
امروز دارم بهسلامتی
تازهترين نسخه خود را به صورت غيرقانونی داونلود مینمايم؛
قصد اين است كه پس از نصب آن بر روی خويش،
نونوار گشته و به ديدار عزيزان بشتابم.
امروز دارم بهسلامتی
تازهترين نسخه خود را به صورت غيرقانونی داونلود مینمايم؛
قصد اين است كه پس از نصب آن بر روی خويش،
نونوار گشته و به ديدار عزيزان بشتابم.
by Old Fashion at 7:30 AM 3 comments
ماه پنهان است - هفت
چه در آنچه خواندهام؛ چه بیگمان در نوشتههايی كه نخواندهام، و چه اگر به نمايشگاهش میرفتم در پچپچههای شيفتهوار آدمها هم لابد میشنيدم، همه ستايندگان كارهای تازه رضا كيانيان، آنها را «شبيه نقاشی» توصيف كردهاند. خود آقای كيانيان هم در يك گفتوگوی مطبوعاتی، بر همين شباهت تاكيد میكند: «من به اين دليل كه شبيه نقاشی بود آن[ها] را روی بوم چاپ كردم و وقتی روی بوم قرار گرفت بيشتر شبيه نقاشی شد». خب، به نظر میرسد كه در همه آن نوشتهها و پچپچهها و گفتوگوها، داريم درباره چيزی میخوانيم و میشنويم كه خود آنچنان بیقدر و منزلت است كه اعتبارش را در شباهت يافتن به نقاشی میجويد. اما لطفا ً به من نگوييد كه داريد درباره «عكاسی» حرف میزنيد. شما را نمیدانم، ولی ما، كه «عكس» را دوست داريم و برای ديدن «عكس» به هر گوشهوكناری سرك میكشيم، چنان حيات شاداب و سرحال و بیشباهت به هر چيز ديگری را در فاصله بين نگاه و بينش و ويزور و لنز و سرعت و حساسيت داريم میبينيم كه راستش اصلا ً نمیتوانيم نسبتتان با عكاسی را جدی بگيريم اگر به ما بگوييد «آن عكس خوب است، چون شبيه نقاشیست»! شما میتوانيد بر آن نمايشگاهها و خريدوفروشها و موفقيتها، هر نام ديگری بگذاريد، اما - درخواست كوچك من اين است - لطف كنيد و به «عكاسی» ما كاری نداشته باشيد.
by Old Fashion at 7:29 AM 7 comments
هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - سيصدوشصت
نه در اين سر سياه زمستان، بلكه در همان ميانه تابستان هم آن خانم عزيز، از سرمايی كه همين تهويهها در دفتر كارشان به پا كرده بودند، شكوه میكردند؛ و من نمیدانم اين چه مردمآزاریست كه برداشتهام چنين تبليغی را - كه از يك سرمای همچون قالب يخ خبر میدهد - در اينجا و اينروزها منتشر كردهام. مگر اينكه گمان كرده باشم كه ايشان ديگر وبلاگ مرا نمیخوانند.
by Old Fashion at 7:28 AM 0 comments
Monday, December 29, 2008
چاپ عصر - بيستوچهار
Brendan½ / flickr
*
گاهیوقتها، كه دوربينی در دست داريم و آينهای در برابر، میشود كمی فاصله گرفت از ثبت ساده لحظههای گذرای زندگی، و دست به تجربههای جدیتری هم زد؛ البته آنوقت شايد به همكاری يك دوست – يا دستكم به همكاری دستهای يك دوست – هم نياز داشته باشيم...
by Old Fashion at 3:00 PM 3 comments
Sunday, December 28, 2008
هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - سيصد و پنجاهونه
يكی از وظايف سنگينی كه دانشمندان، خودشان بر دوش خودشان گذاشتهاند، تعريف خوشبختیست؛ اما آقای شاندرمن كه اخيرا ً از سفر جنوب شرق آسيا بازگشتهاند، معتقدند كه دانشمندان مذكور، بهتر است پيش از صدور نظريهشان، سفری به مناطق دورافتاده همان بخش از جهان بكنند تا دريابند كه گاهیوقتها خوشبختی، يك تلفن همراه مجهز به مسيرياب است تا آدمیزاد را از پرسيدن نشانی «جاذبههای توريستی» از آدمهای محل بینياز كند. اين آگهی مدلی از مدلهای تلفن همراه موتورولا - كه «خوشبختانه» مسيرياب هم دارد - را، به گمانم بر اساس همين رهنمود مفتومجانی، اما همچون هميشه درخشان آقای شاندرمن خلق كردهاند...
by Old Fashion at 8:30 AM 0 comments
ماه كاغذی - دوازده+يك
كتابخانههای جهان – يك
*
*
The State Library of New South Wales (Mitchell Library), Sydney
Photo: Christopher Chan / flickr
Photo: Christopher Chan / flickr
by Old Fashion at 8:29 AM 3 comments
Saturday, December 27, 2008
...
يك. همان ابتدای فيلم بتمن و رابين، وقتیكه اين دو منجی شهر گاتهم، منتظر ايستادهاند تا اتومبيل بتمن آماده شود و به ماموريت تازهشان بروند، رابين (وردست جوان بتمن، كه «وسيله نقليه سازمانی»اش، يك موتورسيكلت پرقدرت است) رو میكند به رئيس و میگويد، «من ماشين میخواهم؛ دخترها به ماشين توجه میكنند»، و بتمن / جورج كلونی، نگاه رند و ملامتباری تحويل او و توقع بیجايش میدهد و میگويد، «برای همين است كه سوپرمن، تنها كار میكند!»
دو. خب، «آقای اوف» هرچه باشد، بیشك سوپرمن نيست كه بتواند تنها كار كند؛ بهويژه وقتیكه میداند كار توزيع يك تقويم تازه، شايد حتی از سوپرمن هم بهتنهايی ساخته نباشد! اما از سوی ديگر احتمال دارد كه «آقای اوف» بتواند در زمينه طراحی تقويم كاری كند كه از بتمن و سوپرمن هم برنيايد؛ به همين خاطر است كه گمان میكنم در اين شهر، موسسههای باتجربهای هستند كه علاقهمند باشند تا در انتشار و توزيع «تقويم مشاراليه» كه بر اساس شخصيت ايشان طراحی شده، مشاركت كنند. اگر تمايل يا پيشنهادی داريد بهترين راه تماس، ای-ميلهای آقای اوف و آقای اولدفشن است كه در پروفايلهایشان میتوان يافت.
دو. خب، «آقای اوف» هرچه باشد، بیشك سوپرمن نيست كه بتواند تنها كار كند؛ بهويژه وقتیكه میداند كار توزيع يك تقويم تازه، شايد حتی از سوپرمن هم بهتنهايی ساخته نباشد! اما از سوی ديگر احتمال دارد كه «آقای اوف» بتواند در زمينه طراحی تقويم كاری كند كه از بتمن و سوپرمن هم برنيايد؛ به همين خاطر است كه گمان میكنم در اين شهر، موسسههای باتجربهای هستند كه علاقهمند باشند تا در انتشار و توزيع «تقويم مشاراليه» كه بر اساس شخصيت ايشان طراحی شده، مشاركت كنند. اگر تمايل يا پيشنهادی داريد بهترين راه تماس، ای-ميلهای آقای اوف و آقای اولدفشن است كه در پروفايلهایشان میتوان يافت.
by Old Fashion at 7:31 AM 2 comments
Friday, December 26, 2008
Thursday, December 25, 2008
Wednesday, December 24, 2008
چاپ عصر - بيست
Drew Point 0 / flickr
*
*
كسی چه میداند؛ شايد روزی در ميان ناباوری همگان روشن شود كه بابانوئلها آدمهايی عادی بودند كه چهره سادهشان را در پس انبوهی از ريش سفيد ساختگی پنهان میكردند، و بهانههای كوچك زندگی - مثل عكس گرفتن به شيوه «چاپ عصر»های آقای اولدفشن - را در كيسهای كه هميشه بر دوش میكشيدند، با خود به اينسو و آنسو میبردند...
by Old Fashion at 3:00 PM 3 comments
Tuesday, December 23, 2008
Subscribe to:
Posts (Atom)