چاپ عصر - بيست
Drew Point 0 / flickr
*
*
كسی چه میداند؛ شايد روزی در ميان ناباوری همگان روشن شود كه بابانوئلها آدمهايی عادی بودند كه چهره سادهشان را در پس انبوهی از ريش سفيد ساختگی پنهان میكردند، و بهانههای كوچك زندگی - مثل عكس گرفتن به شيوه «چاپ عصر»های آقای اولدفشن - را در كيسهای كه هميشه بر دوش میكشيدند، با خود به اينسو و آنسو میبردند...
3 comments:
خیلی وقتها عجله می کنم که به آخرین تاکسی خطی که امن و امان من رو می بره تا خونمون برسم. حول و حوش ساعت نه و نیم ده. دیشب هم یکی از اون شبا بود. زمین خیس و سردو آخرین تاکسی که فقط یه جای خالی داره و ... کلی یاد" آخرین قطار شب" کردم. منظورم اینه که این عبارت خیلی بار حسی داره.. یعنی خیییلییی
سلام دوست عزیزم ... گمونم ای میل ام بهتون نرسید . من خیلی دیر کشف کردم که این جا از آن شماست.و حالا احترامم برای شما دوبرابر شد . من عاشق این گوشه از زمینم که تو ساخته ای . لطفا هیچ وقت کرکره اش رو پایین نکش
i agree with reza
Post a Comment