Saturday, December 27, 2008

...

يك. همان ابتدای فيلم بت‌من و رابين، وقتی‌كه اين دو منجی شهر گاتهم، منتظر ايستاده‌اند تا اتومبيل بت‌من آماده شود و به ماموريت تازه‌شان بروند، رابين (وردست جوان بت‌من، كه «وسيله نقليه سازمانی»‌اش، يك موتورسيكلت پرقدرت است) رو می‌كند به رئيس و می‌گويد، «من ماشين می‌خواهم؛ دخترها به ماشين توجه می‌كنند»، و بت‌من / جورج كلونی، نگاه رند و ملامت‌باری تحويل او و توقع بی‌جايش می‌دهد و می‌گويد، «برای همين است كه سوپرمن، تنها كار می‌كند!»
دو. خب، «آقای اوف» هرچه باشد، بی‌شك سوپرمن نيست كه بتواند تنها كار كند؛ به‌ويژه وقتی‌كه می‌داند كار توزيع يك تقويم تازه، شايد حتی از سوپرمن هم به‌تنهايی ساخته نباشد! اما از سوی ديگر احتمال دارد كه «آقای اوف» بتواند در زمينه طراحی تقويم كاری كند كه از بت‌من و سوپرمن هم برنيايد؛ به همين خاطر است كه گمان می‌كنم در اين شهر، موسسه‌های باتجربه‌ای هستند كه علاقه‌مند باشند تا در انتشار و توزيع «تقويم مشاراليه» كه بر اساس شخصيت ايشان طراحی شده، مشاركت كنند. اگر تمايل يا پيش‌نهادی داريد بهترين راه تماس، ای‌-‌ميل‌های آقای اوف و آقای اولدفشن است كه در پروفايل‌های‌شان می‌توان يافت.

2 comments:

Anonymous said...

الان؟ دیر نیست؟

Anonymous said...

دیر گفتی جناب
خیلی خیلی دیر
ولی من پیشنهاد می کنم کتاب های کوچکی در بیارید به نام خانواده آقای اوف
خانوم سبز
آقای اوف
آقای بلک من و
.........
یک سری کتاب های کوچک هستند مثل
آقای دماغ دراز و 000000
حالا اسم کتاب هاش رو نمی دونم سریش چی بود خارجیش رو داشتم
آقای اوف خیلی بهتره
ولی خیلی صدا کردن من به ذهنم رسید خیلی وقت پیش همچین کاری کنید

 
Free counter and web stats