Monday, June 22, 2009

آخرين قطار شب - صد و نودوپنج

michel omar / flickr

3 comments:

Maanta said...

Me too!

Unknown said...

نمیدونم چه بلای سرم اومده که هر چیزی رو که می بینم بغض می کنم.دوست دارم ندا الان یه همچین جایی باشه.و ای کاش بزودی ازین جهنم خلاص بشیم

Shokoofeh said...

آرش : بلایی که داری ازش صحبت می کنی اسمش هست درد مشترک. حتی وقتی به آینه نگاه می کنم بغزم می گیره ...

 
Free counter and web stats