آقای اولدفشن هلاك شنيدن خاطره يا آن جرقهایست كه به طراحی اين صندلی انجاميده. اصلا ً هلاك دانستن اينكه طراحش، خانمیست يا يك آقا. اين صندلی فقط يك «كار» نيست، اين صندلی بهش میآيد كه ماجرا داشته باشد
10 comments:
Anonymous
said...
قضیه همون قضیه ی تکه ای از قلبم را به قلب شکسته ات هدیه می دهم هستش. اینجا هم میشه تکه ای از دسته ام را به دسته ی شکسته ات هدیه می دهم
نه این یعنی که حالا که اومدی نشستی اینجا شامی و شرابی و نخ سیگاری نمی مونی که این کیف رو چه کنی بذاری رو پات روی زمین یا ؟ قشنگ کیفت رو آویزون می کنی و از شبت لذت می بری ! :)
آها ! ماجرای این بابا را نمی دانی !؟ این طرف همه اش کیفش می افتاد پایین یک روز عصبانی شد و گفت من این را مشکل را حل می کنم و نشست و این میز را ساخت * کلاغه به خونش رسید!ـ
10 comments:
قضیه همون قضیه ی تکه ای از قلبم را به قلب شکسته ات هدیه می دهم هستش.
اینجا هم میشه تکه ای از دسته ام را به دسته ی شکسته ات هدیه می دهم
نه این یعنی که حالا که اومدی نشستی اینجا شامی و شرابی و نخ سیگاری
نمی مونی که این کیف رو چه کنی بذاری رو پات روی زمین یا ؟
قشنگ کیفت رو آویزون می کنی و از شبت لذت می بری !
:)
منو یاد مدرسه می ندازه که همیشه خدا می موندیم کیفمونو کجا بذاریم! هنوز هم سر کلاس ها این مشکل بزرگیه واسه خودش.
mosalaman khanum bude!
shayadam ye aghayii boode ke az kif negah dashtane khanoom khaste shode!!
سلام اولد فشن .شايداين مطلب رو ديده باشيد ولي اگه نديدين ، جالب بود
http://amazingfiltered.blogspot.com/2007/11/tokyo-design-week-2007.html
http://amazingfiltered.blogspot.com/2007/11/meat-object-design-by-simon-racheli.html اينم خوب بود.
آها !
ماجرای این بابا را نمی دانی !؟ این طرف همه اش کیفش می افتاد پایین یک روز عصبانی شد و گفت من این را مشکل را حل می کنم و نشست و این میز را ساخت
*
کلاغه به خونش رسید!ـ
آخیششششششششش! حالا راحت تر می تونم دستم رو بندازم پشت صندلی و لم بدم و نگاه کنم!
Post a Comment