ماشین سواری لعنتی رو فراموش کن و شهرهایی برای عشاق و دوستان بساز.
فکر کنم منظورش این بوده که از ماشینی بودن بیا بیرون,ولی خب معنی کلمه به کلمش همون میشه که به نظرم غلطه,درستش میشه: از ماشینی شدن لعنتی بیا بیرون و یه جا برای عشاق و دوستان بساز.
این جمله رو نویسنده در نقد مکانیزه شدن جامعه و تاثیری که این مسئله بر بافت شهری میزاره گفته: این ماشینی شدن لعنتی رو بی خیال شو و در ساخت بناها عشاق و دوستان رو مد نظر داشته باش.
چرا ماشین ها لعنتی هستند؟ داستان کسی شد که اسم فرزندش را گذاشت رستم و بعد ازش ترسید تا حالا سربالایی خیابان را وقتی عجله دارید تا به همان عشق یا دوستتان برسید پیاده رفته اید؟ و اما ترجمه: پیاده رو ها را آنقدر تنگ بسازید تا شانه تان همیشه به شانه اش بخورد
7 comments:
ماشین سواری لعنتی رو فراموش کن و شهرهایی برای عشاق و دوستان بساز.
فکر کنم منظورش این بوده که از ماشینی بودن بیا بیرون,ولی خب معنی کلمه به کلمش همون میشه که به نظرم غلطه,درستش میشه:
از ماشینی شدن لعنتی بیا بیرون و یه جا برای عشاق و دوستان بساز.
این جمله رو نویسنده در نقد مکانیزه شدن جامعه و تاثیری که این مسئله بر بافت شهری میزاره گفته: این ماشینی شدن لعنتی رو بی خیال شو و در ساخت بناها عشاق و دوستان رو مد نظر داشته باش.
بعبارتی می خواد به بعد احساسی هنر معماری اشاره کنه
Shahrha ra baraye doostan va asheghan besaaz nah baray mashinhaye laanati..
ya: shahrha ra baraye oshagh o doostan bena kon na barye..
mashin haye lanati ro faramoosh kon va shahr haiee besaz baraye oshafg va doostan....
چرا ماشین ها لعنتی هستند؟
داستان کسی شد که اسم فرزندش را گذاشت رستم و بعد ازش ترسید
تا حالا سربالایی خیابان را وقتی عجله دارید تا به همان عشق یا دوستتان برسید پیاده رفته اید؟
و اما ترجمه: پیاده رو ها را آنقدر تنگ بسازید تا شانه تان همیشه به شانه اش بخورد
Post a Comment