فكر كنم منظور اين بوده: آسمان بالاي بندر ( افقي در بالاي آب) شبيه تلويزيوني بود كه برنامه كانالش تمام شده ( منظور آن چندين رنگي بايد باشد كه وقتي برنامه تلويزيون تمام ميشود روي صفحه ظاهر ميشود...) البته مطمئن نيستم. عين شبكه 3 خودمان وقتي برنامه اش تمام ميشود و راه راه رنگي ميشود؟!
آسمان بالای بندر، رنگِ تلویزیون بود، که روی یک کانال برفکی باشد.
«جزو صد تا آغاز برتر در ادبیات» از کتاب نرومنسر نوشتهی ویلیام گیبسون
چون در حال خوندنِ این کتاب هستم و خیلی کتاب قشنگیه، به شدت سر ذوق اومدم! البته ترجمهام اصلن خوب نشد..نمیدونم توی فارسی به کانالی که هیچی نشون نمیده چی میگیم! هیچی نمیگیم احتمالن واسه همین خوب در نیومد. ممنون بات انتخاب
اینکه زیرش می نویسی لطفا ترجمه کنید خیل کار جالبی می کنی توی گوگل ریدر وقتی از روی هرکدامشان می گذرم این را که می بی نم بر می گردم دقیق نگاهش می کنم وبلاگت از آن دست است که دوست داری بزاری 50 تا توی گوگل ریدر پست جدیدت انبار شود و همه را با هم یهویی بخوانی خفن شنگول شوی
با توجه به سال نوشته شدن این رمان و در نظر گرفتن اینکه اون موقع هنوز تلویزیونها آنالوگ بودند بنابر این احتمالش زیاده که آسمون مثل تلویزیون برفکی باشه. به ویژه که در زمان داستانی جو تحت تاثیر آلودگیهای شیمیایی و هسته ای کاملا مسمومه. این یکی از شاهکارها در شروع رمان در قرن بیستم محسوب می شه.
15 comments:
آسمان بندر به رنگ تلویزیون بود.تلویزیونی که روی یک کانال قطع شده تنظیم شده باشد.( یه جورایی سیاه بود؟)
آسمون لنگرگاه شبیه تلویزیونی بود که برفک نشون میده
كاش اون آسمون بندر رو ميديدم ... نديدم از اين آسمونها تا به حال!؟
آسمان بندر به مانند تلویزیونی که روی کانال عدم تنظیم شده بود، دیده می شد
نگو که شما همان آقای اووووف هستید!!!
کلی فحشش داده ام از وقتی غیبش زده
هواي بندر مثل صفحه ي تلوزيوني بود كه برفك نشون ميداد
فكر كنم منظور اين بوده:
آسمان بالاي بندر ( افقي در بالاي آب) شبيه تلويزيوني بود كه برنامه كانالش تمام شده ( منظور آن چندين رنگي بايد باشد كه وقتي برنامه تلويزيون تمام ميشود روي صفحه ظاهر ميشود...) البته مطمئن نيستم.
عين شبكه 3 خودمان وقتي برنامه اش تمام ميشود و راه راه رنگي ميشود؟!
مطمئن نيستم مرا از اشتباه در بياوريد!
آسمان بندر همچون صفحه برفکی تلویزیون بود
این کفشدوزکه هی راه میره؟ اگه اشتباه نکنم دیشب یه جا دیگه بود!؟!؟
بله منم با مريم موافقم،
آسمان بندر رنگ تلويزيوني بود كه روي كانال بي برنامه تنظيم باشه.
آسمان لنگرگاه به رنگ صفحه تلویزیون بود ، تنظیم شده روی کانالی كه هیچ نشان نمی داد
آسمان بالای بندر، رنگِ تلویزیون بود، که روی یک کانال برفکی باشد.
«جزو صد تا آغاز برتر در ادبیات» از کتاب نرومنسر نوشتهی ویلیام گیبسون
چون در حال خوندنِ این کتاب هستم و خیلی کتاب قشنگیه، به شدت سر ذوق اومدم!
البته ترجمهام اصلن خوب نشد..نمیدونم توی فارسی به کانالی که هیچی نشون نمیده چی میگیم! هیچی نمیگیم احتمالن واسه همین خوب در نیومد.
ممنون بات انتخاب
اینکه زیرش می نویسی لطفا ترجمه کنید خیل کار جالبی می کنی
توی گوگل ریدر وقتی از روی هرکدامشان می گذرم این را که می بی نم بر می گردم دقیق نگاهش می کنم
وبلاگت از آن دست است که دوست داری بزاری 50 تا توی گوگل ریدر پست جدیدت انبار شود و همه را با هم یهویی بخوانی خفن شنگول شوی
با توجه به سال نوشته شدن این رمان و در نظر گرفتن اینکه اون موقع هنوز تلویزیونها آنالوگ بودند بنابر این احتمالش زیاده که آسمون مثل تلویزیون برفکی باشه. به ویژه که در زمان داستانی جو تحت تاثیر آلودگیهای شیمیایی و هسته ای کاملا مسمومه. این یکی از شاهکارها در شروع رمان در قرن بیستم محسوب می شه.
Post a Comment