رازها و دروغها - چهار
مجلههای سينمايی فرنگ، وقتی خبر انتشار دیویدی تازهای را همراه با يك يادداشت كوتاه شصتهفتاد كلمهای منتشر میكنند، معمولا ً دو جور امتياز (ستاره) هم به هر كدام از آنها میدهند- يكی به ارزش هنری خود فيلم، و يكی به محتوای دیویدی، كه شامل ضميمههايش (پشتصحنه و گفتوگوها و ...) هم میشود. برای يك دوستدار پيگير سينما، كه معمولا ً تكليفش با ارزش هنری فيلمها بيشوكم روشن است، بخش نوميدكننده يا هيجانانگيز ماجرا، در تعداد ستارههای مجموعه و غنای ضميمهها جلوه میكند: گاهی يك فيلم چهارستاره، فقط يك ستاره بیفروغ برای مجموعه دیویدیاش دريافت میكند (اين يعنی برهوت!)، گاهی تعداد ستارهها برابر است، و گاهیوقتها كه دیویدی يك فيلم دوستاره، در هيئت يك ژنرال چهار ستاره ظاهر میشود، میتوان اساسا ً تخمه هم خريد و ضيافتی برپا كرد! اما اگر آن نوميدی يا هيجان، در بخشهايی از جهان با ورق زدن يك راهنما، يا بهسادگی با خواندن نوشتههای روی بستهبندی رخ میدهد، در اينجا با بررسی «منو»ی تكتك فيلمهايی كه هر كس از «آقا داريوش» خودش گرفته است، رقم میخورد و روشن میشود كه آيا ضميمهای و هيجانی در كار هست يا اينكه بايد يك امتياز به حساب نوميدی نوشت.
*
خب، همه اينها را گفتم تا بگويم كه اين وبلاگصاحاب، به عنوان يك هوادار پرشور «ضمائم»، در بخش سينمايی وبلاگش از پرداختن به پشت صحنهها و گفتوگوها و... هيچ كم نخواهد گذاشت، حتی اگر فقط تكعكس بامزهای از پشتصحنه فيلم «لئون» باشد- عكسی كه نشان میدهد يكی از آن دو، از همان نوجوانی به رازهای محبوبيت دست يافته بود، و آنيكی عاقلمرد حرفهای، چه آسان از جلد يك پليس بیلبخند و شرور و خونريز، كه عاشق موتزارت هم هست برون میآيد و در كنار و همپای همبازی نوجوانش، برای عكاس و دوربين، شيرين میشود و ادا در میآورد.
*
سرتان را درد نياورم؛ همه اينها را گفتم تا بگويم: زندهباد ضمائم!
*
خب، همه اينها را گفتم تا بگويم كه اين وبلاگصاحاب، به عنوان يك هوادار پرشور «ضمائم»، در بخش سينمايی وبلاگش از پرداختن به پشت صحنهها و گفتوگوها و... هيچ كم نخواهد گذاشت، حتی اگر فقط تكعكس بامزهای از پشتصحنه فيلم «لئون» باشد- عكسی كه نشان میدهد يكی از آن دو، از همان نوجوانی به رازهای محبوبيت دست يافته بود، و آنيكی عاقلمرد حرفهای، چه آسان از جلد يك پليس بیلبخند و شرور و خونريز، كه عاشق موتزارت هم هست برون میآيد و در كنار و همپای همبازی نوجوانش، برای عكاس و دوربين، شيرين میشود و ادا در میآورد.
*
سرتان را درد نياورم؛ همه اينها را گفتم تا بگويم: زندهباد ضمائم!
10 comments:
wow!
عجب عكس هيجان انگيزي. حس نوستالژيكمان زد بالا. حضرت وبلاگصاحاب عزيز. اين كامنت صرفن جهت عرض ارادت يك عكاس و فيلم ساز نسبتن آماتور و از قضا بازديد كننده ي مداوم اين جا، به ساحت شماست از بس كه خوب مي نويسيد اين جا را، مخصوصن در سيمپتي با شما در باب تماشاگري سينما و علاقه با ضمائم و عكس و نقل قول و ديگر داستان ها.
زنده باشيد
منم موافقم زنده باد ضمائم .. اصلا کلن ضمائم چیز خوبیه : ضمائم ناهار مثلا ژله - کرم کارامل - بستنی ...
ضمائم چای : شکلات تلخ فرمند - ویفر شکلاتی شیرین عسل
چندی پیش دی وی دی فیلم مسافر کیارستمی را دیدم، به عنوان ضمیمه، فیلم نان و کوچه ی او را هم داشت!
به این میگن گل بود به سبزه نیز آراسته شد
با یک فاصله زمانی کم دو لینک مربوط به فیلم لئون فرستادید. ممنون
حالی به حولیمان کردید آقای اولدست فشن
روزی دختر خانمی از من پرسید که آیا تا به حال عاشق شده ای؟ احتمالاً انتظار داشت که جواب من نام خود او باشد.
بعد از کلی فکر کردن تنها چیزی که به ذهنم رسید ، یک کلمه بود: ماتیلدا
واقعا سرم درد گرفت
چقدر پیچیده می کنید قضیه رو... کلا ضمائم شده تا پست...اصلا هم متن، با نمک نیست
افروز
alan ehsas mikonam ke Matilda dare ba Sirius Black ( pedra khandeye Harry Potter ) ax migore na ba ghatele khanevdash :)
هوس کردیم دوباره این را ببینیم.
kash in natali hichvaght bozorg nemishod :(
واقعا که کاش ناتالی هیچوقت بزرگ نمیشد ...
شیرین و خواستنی در اوج کودکی
عجبااااا، دیروز داشتم تو فیلمام 10-20-30-40 بازی میکردم یکیشونو ببینم. از دست روزگار لئون اومد بیرون. فیلمو گذاشتم و رفتم به صحنه های اخر فیلم و لحظه مرگ لئون. آخه یه آدم قشنگ تر از این هم میتونه بمیره؟؟؟
ممنون، ممنون، ممنون
Post a Comment