نامه دارم - بيستوسه
سلام آقای الدفشن
من از آن اکثریت خاموشهای سابقهدار هستم، البته از آنهایی که افتخارش این است که چهار سال پیش وقتی گوگل ریدرش را فعال کرد، اینجا جزء پنج وبلاگ اولی بود که فیدش را اضافه کرد، تا بدون دردسر مهمان عکسها و رنگها و سلیقه زیبای شما باشد. اینقدر که ارتباط ما یکطرفه بوده نمی دانم چهطور باید حرفم را بزنم! ذوق زدهام مثل آدمی که بعد از مدت مدیدی خواندن و لذت بردن از کتابی، یکهو بهش گفتهاند که: خب، حالا بقیهاش تو بنویس! و من باید در این مجال کم، همهی آن لذتی که در این چهار سال همراهی با شما نصیبم شده را در این کلمات بگنجانم، کلماتی که از همین حالا دستها را به نشانهی تسلیم در برابر تمام آن خوشیها و ذوقزدگیها و خستگیدرکردنها بالا برده اند!
اگر روزی بوده که نبودهاید، در سفر بودهاید، خدای نکرده مریض و یا حتی بیحوصله، روزهایی هم بوده که ما نبودهایم، در سفر بودهایم، مریض و بیحوصله بودهایم (میبینید؟ ما اکثریت خاموش انصاف هم داریم!). روزهایی بوده که هم ما بودیم و هم شما، ولی اینترنت نبوده یا خواسته سربهسر ما بگذارد. بههرحال، اینهمه سال گذشته و شما هنوز انتخاب اول کسانی هستید که از سلیقه خودشان خیلی مطمئن نیستند ولی به سلیقهی شما ایمان دارند و میدانند که بهترین انتخابها را با بهترین عنوانها همراه میکنید و با گشادهرویی پیش روی ما میگذارید. قبولتان داریم، مثل مادری که به بازار میرود و چشمبسته لباسهایی میخرد که اگر خود بچه را برای پرو و انتخاب میبُرد، آنقدر خوب و زیبا به تنش نمینشست.
اینجا شاید به اندازهی سه سال پیش فعال نباشد اما هنوز بهترین جا برای رفع خستگی ماست. تازه کلی هم ذوق میکنیم که شما را در پلاس پیدا کردیم یا در گودر مرحوم آن نوتهای زیبا را از شما میخواندیم. مسلماً هرچهقدر هم اینجا کمرنگتر شده باشد آنقدر حق به گردن ما دارید که ما چشمانمان را ببندیم و بگوییم: کی گفته؟ رنگش همینجوری هم خیلی زیاده!
همیشه سلامت باشید
تولد پنج سالگی مبارک
مرجان
من از آن اکثریت خاموشهای سابقهدار هستم، البته از آنهایی که افتخارش این است که چهار سال پیش وقتی گوگل ریدرش را فعال کرد، اینجا جزء پنج وبلاگ اولی بود که فیدش را اضافه کرد، تا بدون دردسر مهمان عکسها و رنگها و سلیقه زیبای شما باشد. اینقدر که ارتباط ما یکطرفه بوده نمی دانم چهطور باید حرفم را بزنم! ذوق زدهام مثل آدمی که بعد از مدت مدیدی خواندن و لذت بردن از کتابی، یکهو بهش گفتهاند که: خب، حالا بقیهاش تو بنویس! و من باید در این مجال کم، همهی آن لذتی که در این چهار سال همراهی با شما نصیبم شده را در این کلمات بگنجانم، کلماتی که از همین حالا دستها را به نشانهی تسلیم در برابر تمام آن خوشیها و ذوقزدگیها و خستگیدرکردنها بالا برده اند!
اگر روزی بوده که نبودهاید، در سفر بودهاید، خدای نکرده مریض و یا حتی بیحوصله، روزهایی هم بوده که ما نبودهایم، در سفر بودهایم، مریض و بیحوصله بودهایم (میبینید؟ ما اکثریت خاموش انصاف هم داریم!). روزهایی بوده که هم ما بودیم و هم شما، ولی اینترنت نبوده یا خواسته سربهسر ما بگذارد. بههرحال، اینهمه سال گذشته و شما هنوز انتخاب اول کسانی هستید که از سلیقه خودشان خیلی مطمئن نیستند ولی به سلیقهی شما ایمان دارند و میدانند که بهترین انتخابها را با بهترین عنوانها همراه میکنید و با گشادهرویی پیش روی ما میگذارید. قبولتان داریم، مثل مادری که به بازار میرود و چشمبسته لباسهایی میخرد که اگر خود بچه را برای پرو و انتخاب میبُرد، آنقدر خوب و زیبا به تنش نمینشست.
اینجا شاید به اندازهی سه سال پیش فعال نباشد اما هنوز بهترین جا برای رفع خستگی ماست. تازه کلی هم ذوق میکنیم که شما را در پلاس پیدا کردیم یا در گودر مرحوم آن نوتهای زیبا را از شما میخواندیم. مسلماً هرچهقدر هم اینجا کمرنگتر شده باشد آنقدر حق به گردن ما دارید که ما چشمانمان را ببندیم و بگوییم: کی گفته؟ رنگش همینجوری هم خیلی زیاده!
همیشه سلامت باشید
تولد پنج سالگی مبارک
مرجان
No comments:
Post a Comment