نامه دارم - بيستونه
کی اولینبار وبلاگتون رو دیدم؟ راستش یادم نیست. پنج سال پیش نبود. ولی اونقدر هست که بشه خیلی وقت پیش. بعدشم لینکای کنار وبلاگ رو دیدم. آخ که چقدر دوستشون دارم و همونجور که یه بار خودتون از قول خواهرتون گفتید: "خیلی نامردی که ادامهشون ندادی". جالبتر از همه میدونید برای من چیه؟ این که یه آدمی که خب از لحاظ سن و سال میتونه جای پدر خیلیهامون باشه! اینهمه اینهمه اینهمه باذوق باشه. اونقدر که وقتی سنش رو میفهمی متحیر بمونی. شما و وبلاگتون توی جای خیلی خیلی مهمی از دنیای ما ایستادید. دیدن عدد جلوی اسم وبلاگتون تو گوگلریدر آدم رو ذوقزده میکنه. میدونیم حتمن هر روز یه چیزی هست که کیفمون رو کوک کنه. تقریبن همهمون تو کامپیوترا یه پوشه عکس به اسم Old Fashion داریم. ما از الدفشن تا فانوس، از فانوس به الدفشن یا به هزار جای دیگه راه میافتیم دنبالتون. هر بار که صحبت از تعمییرات میکنید نگران میشیم که نکنه یهوقت پیچی مهرهای گم بشه و دیگه نشه درستش کرد. با دیدن عکساتون ذوق میزنیم. با تغذیههاتون گشنهمون میشه. با پاریس مال من استتون غر میزنیم که آخه باانصاف من اینا رو از کجا پیدا کنم؟ چرا دل آدمو میسوزونی؟ با حال و هوای جمعهتون حال و هوامون عوض میشه. با خانهی شمیرانتون کلی خاطره برامون زنده میشه. با... ما با این وبلاگ زندگی میکنیم. راستی چند وقت پیش یه سری عکس بود که دوست داشتید؟ ادامه نداشت اونا؟ دیگه عکسی نیست که دوست داشته باشید؟ شما با وبلاگتون، با موضوعهای جالبتون، با انتخابای دقیقتون برا موضوعات، با عکسای محشرتون. خیلیها رو خیلیها رو اهلی وبلاگتون کردید. شما از اون آدمایی هستید که خدا فقط با خلق یه نفر ازشون خیلی خسیسی کرده.
مريم اوليايی
مريم اوليايی
No comments:
Post a Comment