Monday, November 30, 2009

نغمه‌های ماشين‌تحرير - صد و نوزده

ترجمه كنيد لطفا ً!

چاپ عصر - دويست و پنجاه‌وسه

Felix Vallotton
*
Still Life with Red Peppers
on a White Lacquered Table
Oil on canvas
1915

هيچ بازار نديده‌ست چنين كالايی - پانصدوهفت

Using any helmet
is like not using one at all
Use only legal helmets
*
Honda
Responsible Service Program
*
استفاده از هر نوع كلاه ايمنی كه گير آدم بيايد، مثل اين است كه آدم اصلا ً از كلاه ايمنی استفاده نكند. فقط از كلاه ايمنی تاييدشده استفاده كنيد. هوندا.

كتاب‌هايم را ورق می‌زنم - بيست‌وچهار

چنانكه ضرب‌المثلی می‌گويد سوگند قماربازان به سستی سوگند عاشقان است. داستايفسكی در طول اقامتشان در بادن بارها به زنش قول داده بود كه بر سر ميز قمار بازنگردد، و هر بار در جذبه شور و شيفتگی قولش را زير پا گذاشته بود. پس دليلی نداشت كه سوگند او به هنگام ترك بادن بيش از سوگندهای قبلی‌اش بپايد و درواقع نيز اگر او ديگر هرگز بدان عمق به خواری و ذلت نيفتاد بيشتر به دليل خوش‌فكری آنا بود تا خويشتنداری خود او. آنا ديگر هرگز مرتكب اين خطا نشد كه او را در صحنه مجالس نشئه‌اش همراهی كند. اگر او می‌خواست، می‌بايست تنها برود، و با گذشت زمان، دوری ممتد از آنا برای فيودور بيشتر و بيشتر تحمل‌ناپذير می‌شد و بنابراين رفتن به پای ميز قمار به دفعات كم‌تر و به‌ دوام كوتاهتر شد. در طی زمستان بعد او سه بار ژنو را به قصد شهر ساحلی كوچك سوئيس، ساكسون له‌بن كه محل بازی رولت بود ترك كرد، در طی اقامتش در درسدن در هزاروهشتصدوهفتاد و هزاروهشتصدوهفتادويك سفرهای كوتاهی به هومبورك و ويسبادن كرد. همه اين سفرها همان جريان هميشگی يكنواخت را به دنبال داشت: بردهای موقت و باخت نهايی، رفتن به بنگاههای رهنی، نامه‌هايی در ذم و ملامت خويشتن، و پول فرستادن آنا برای تامين هزينه بازگشت. اما اينها ماجراهايی كوتاه بودند و به هيچ‌وجه قابل قياس با آن عذاب ممتد بادن نبودند؛ و اگر علاجی قطعی وجود نداشت، سرانجام وابستگی روزافزون به همسر اندكی از شدت و حدت مرض كاسته بود.
::
داستايفسكی؛ جدال شك و ايمان / ادوارد هلت كار / ترجمه خشايار ديهيمی / انتشارات طرح نو / چاپ دوم / هزاروسيصدوهشتادوچهار

اين بخش هنوز نامی ندارد - چهارده

Larry Lampen / Reuters
*
دوشنبه دوم آذر / بيست‌وسوم نوامبر: آنفلوانزای عالم‌گير و واكسن زدن به يك بچه در شهر سيدام* ِ هلند.
Schiedam *
يك توضيح، چند ساعت پس از انتشار: يك كامنت، درباره تلفظ درست نام اين شهر، تذكر داده است. اما من اين تلفظ را، در اين‌جا يافته‌ام. اگرچه كاملا ً مطمئن نيستم چيزی كه می‌شنوم «سيدام» است يا چيزی ديگر.

سربازهای يك‌چشم - چهل‌وشش

Keith Carter
Rocking Horse
2000

بدون عنوان - دويست و چهل‌وچهار

Sunday, November 29, 2009

نغمه‌های ماشين‌تحرير - صدوهجده

ترجمه كنيد لطفا ً!

چاپ عصر - دويست و پنجاه‌ودو

William Bailey
*
Still Life With Rose Wall and Compote
Oil on canvas
1973

Friday, November 27, 2009

Thursday, November 26, 2009

نغمه‌های ماشين‌تحرير - صدوهفده

چاپ عصر - دويست و پنجاه‌ويك

Gerhard Richter
*
Reading
1994
*
در حاشيه همين «چاپ عصر»، كامنتی دريافت كرده‌ام از اين قرار:
گلناز: بی‌ربط به این پست این‌که دیشب خواب دیدم مرده‌ای! (به‌خاطر بی‌پروايی كلام عذر می‌خواهم)؛ خواب ديدم مثل هر روز، آدرس اولين وبی كه وارد كردم آدرس اين وبلاگ بود، اما روی صفحه فقط يك عكس بود و كنار صفحه يك نوار مشكی؛ زير عكس نوشته شده بود: «عليرضا ما را ترك كرد».
*
خانم گلناز عزيز! البته مرگ هر لحظه ممكن است سايه محتوم‌اش را بر سر هر كس - از جمله من - بگسترد. در صورت چنين اتفاقی، من دو تاسف را تجربه خواهم كرد: يكی به خاطر كارها و نقشه‌هايی كه در سر داشتم و ديگر فرصتی برای انجام‌شان نخواهم داشت، و ديگری تاسف از اين‌كه چرا تا وقتی كه زنده بودم، خودم صفحه اول اعلام اين اتفاق را طراحی نكردم تا آخرين نصيب من ازاين جهان نامراد يك عكس، يك نوار مشكی در كنار صفحه (آه از اين نوار مشكی!) و آن عبارت بامزه نباشد. كار خوبی كرديد كه خواب‌تان را برايم تعريف كرديد تا اولين كارم طراحی همان صفحه به شكلی باشد كه خودم دوست دارم (مهم‌تر از همه اين‌كه «عليرضا» را جدا بنويسم!) و بعد بسپرم‌اش به «سين»؛ تا خودش به‌ وقتش منتشرش كند.
خانم گلناز عزيز! كامنت‌تان را دوست داشتم؛ خوب بخوابيد و خواب‌های خوب ببينيد!
چاكر
علی‌رضا

Wednesday, November 25, 2009

نغمه‌های ماشين‌تحرير - صدوشانزده

ترجمه كنيد لطفا ً!

چاپ عصر - دويست‌وپنجاه

Fred Varley
*
Vera
1931

هيچ بازار نديده‌ست چنين كالايی - پانصدوشش

اين مجموعه‌آگهی يك شبكه خبری (يا بخش خبری يك شبكه تلويزيونی) است. شبكه ادعا می‌كند كه دوربين‌هايش چنان زنده و فعال در قلب حوادث حضور دارند كه انگار بينندگانش همان‌جا حاضرند و دارند با چشمان خود، رويدادها را نگاه می‌كنند. ايده و اجرايی فوق‌العاده‌، كه بخش بزرگی از موفقيتش را مديون چهره حيرت‌زده «بينندگان» است.
*
اين يك آگهی قديمی‌ست. دقيق‌ترش را اگر بخواهيد (اگر بخواهيد!) در بيست‌ويكم مهر هشتادوچهار در رايانه‌ام ذخيره شده است. همان‌‌روزها - كه هنوز يك سال و چند ماه مانده بود تا اين وبلاگ برپا شود - آن را بسيار دوست داشتم؛ هم‌چنان‌كه حالا هم. اما در آستانه سومين سالگرد بنای اين وبلاگ، و پس از انتشار بيش از دوهزاروپانصد پست، فقط نگرانم كه مبادا اين آگهی‌ را قبلا ً منتشر كرده باشم و حالا از يادم رفته باشد. اگرچه جست‌وجويم در وبلاگ سابقه‌ای را نشانم نداد و اگرچه اين آگهی آن‌قدر خوب هست كه يك‌بار ديگر بنشينيم و تماشايش كنيم؛ وگرنه دستم از آگهی‌های تازه، هيچ خالی نيست...

سربازهای يك‌چشم - چهل‌وپنج

چهره هنرمند در جوانی – چهار
*
Woody Allen
December 05, 1966, Las Vegas, NV, US
Photographer Bill Ray

كفش‌هايم كو؟ - پنجاه

Artist: Janet Hill

دزد دوچرخه - چهل‌ويك

بدون عنوان - دويست و چهل‌وسه

Monday, November 23, 2009

نغمه‌های ماشين‌تحرير - صدوچهارده

چاپ عصر - دويست و چهل‌وهشت


Gustave Caillebotte
*
The Floor-Scrapers
1875

هيچ بازار نديده‌ست چنين كالايی - پانصدوپنج

Children of addicts are 4 times more likely
to become addicts
*
One in three children of offenders
will become offenders
*
Help us break the cycle
*
childrenofoffenders[dot]com
*
- احتمال معتادشدن بچه‌های آدم‌های معتاد، چهاربار بيش‌تر از بچه‌های ديگر است.
- يكی از سه فرزند آدم‌های تبه‌كار، تبه‌كار به‌ بار می‌آيد.
مجموعه‌آگهی يك سازمان حمايت از بچه‌هايی كه در محيط‌های ناسالم رشد می‌كنند، از مخاطبان می‌خواهد كه به آن‌ها كمك كنند تا چوب لای اين چرخه ناخوشايند بگذارند.

بدون عنوان - دويست و چهل‌ودو

وقتی نشانه‌ای بسيار شهير و شُهره شهر می‌شود (مثل نشانه پرآوازه‌ترين بنياد حمايت از طبيعت، كه يك خرس پاندا است)، زمينه برای شوخی با آن هم فراهم می‌آيد. اما اين شوخی هوش‌ربا با نشانه همان بنياد، اساسی‌تر و پرمعناتر از آن است كه بتوان تنها يك عنوان «شوخی» بر آن گذاشت و فراموشش كرد. اين اثر كوچك - همان‌گونه كه بر شما هم آشكار است - دارد به تهديدهای اساسی اما پنهانی اشاره می‌كند كه گاهی در سايه نشانی غلط دادن و گاهی به خاطر غفلت، ناديده می‌ماند. اشاره و سرنخ را طراح هوش‌مند - كه نمی‌شناسمش - در اختيار ما گذاشته است؛ مصاديق را خودمان بايد بشماريم. دنيا را چه ديده‌ايد؛ شايد با گرفتن رد همين طرح بازی‌گوش، از مخفی‌‌گاه ايدئولوژی‌ها هم سر در آورديم.
*
چند ساعت پس از انتشار: خب، اين كامنت نكته‌‌بين و آموزنده، حيف بود كه فقط در «كامنت‌جا»ی اين وبلاگ باقی می‌ماند- جايش همين‌جا در حاشيه نوشته اصلی‌ست. آرش جان؛ تشكر!
آرش: فکر کنم دبلیودبلیواف مخفف مسابقات کشتی کج هم هست و طراح برای بیان حرفش از این تشابه اسمی استفاده کرده.

اين بخش هنوز نامی ندارد - چهارده

Leon Neal / AFP - Getty Images
*
شنبه شانزدهم آبان / هفتم نوامبر (بله! كمی قديمی‌ست): در بيستمين سالگرد فروريختن ديوار برلين، يك خانم جهان‌گرد جوان در پست بازرسی چارلی برلين، در‌حالی‌كه كلاه سربازان آلمان شرقی را بر سر گذاشته است، سوغاتی‌ها/يادگاری‌های دوران كمونيسم را ورانداز می‌كند و هم‌زمان، به ايوان مداين و آيينه عبرت می‌انديشد!

سربازهای يك‌چشم - چهل‌وچهار

Toni Frissell
The homeless victims of war, London
1945

ماه كاغذی - چهل‌ويك

morganmoore / flickr

Sunday, November 22, 2009

نغمه‌های ماشين‌تحرير - صدوسيزده

اين فرضيه يكسونگرانه و دربردارنده عناصر پررنگی از واقعيت و
مناقشه‌برانگيز و دردمندانه و ثابت‌نشده و گردآورنده همدلی‌‌های بسيار را،
ترجمه كنيد لطفا ً!

چاپ عصر - دويست و چهل‌وهفت

Beulah R. Bettersworth
*
Christopher Street, Greenwich Village
1934

Saturday, November 21, 2009

نغمه‌های ماشين‌تحرير - صدودوازده

ترجمه كنيد لطفا ً!

چاپ عصر - دويست و چهل‌وشش

Tamara de Lempicka
*
Portrait of the Duchess of La Salle
1925

هيچ بازار نديده‌ست چنين كالايی - پانصدوچهار

Refugees would like the same problems you have
UNHCR
ACNUR
*
مجموعه آگهی تاثيرگذار كميساريای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان: پناهندگان بدشان نمی‌آيد كه مشكلاتی از جنس مشكلات شما داشته باشند- چيزهايی از اين نوع گرفتاری‌های كوچك: قطعه لباسی كه رنگ پس می‌دهد و افتضاح به بار می‌آورد؛ سيگار كشيدن مخفيانه پسر نوجوان خانواده كه برملا می‌شود و هياهو به پا می‌كند؛ يا شست‌وشوی اتومبيل شخصی وقتی‌كه با بارش يك باران نامنتظر، بدل به يك زحمت هدررفته می‌شود. تصوير كردن اين مشكلات كوچك، در محيط‌‌هايی كه غرق فلاكت است، چنان آن‌ها را حقير و بی‌اهميت جلوه می‌دهد كه به نسبت مشكلات واقعی پناهندگان، هر يك از آن‌ها می‌تواند به يك رويا بدل ‌شود!

طراحی گرافيك: طراحی جلد مجله

اين طرح جلد، با موضوع تاثير حضور تلويزيون در خانواده را بسيار دوست دارم، اما وقتی‌ برای يافتن نام طراح آن نگاهی به بايگانی نيويوركر انداختم، متوجه شدم كه نشريه بيست‌وهفتم نوامبر دوهزاروشش، طرح جلد ديگری دارد! خب، من تا اين لحظه نتوانسته‌ام به راز اين دوگانه‌گی پی ببرم، اما تصور می‌كنم اين طرح آن‌قدر خوب هست كه حتی به عنوان يك نيويوركر فرضی تماشاش كنيم، تا بعد سر فرصت، اين گره هم مثل همه گره‌های ديگر «عالم دنيا» گشوده شود...

اين بخش هنوز نامی ندارد - دوازده+يك

Photo: Reuters
*
سه‌شنبه بيست‌وششم آبان / هفدهم نوامبر: تاكسی‌ها در صف طولانی و پيچاپيچ سوخت در شهر چونگ‌كينگ چين. اين اندازه كمبود سوخت در شهرهای مركزی و شرقی چين، در طی سال‌ها بی‌سابقه بوده است.

سربازهای يك‌چشم - چهل‌وسه

Bruce Davidson
Girl With Bird in Cage, From East 100th Street
1966

كارتون‌بولتن - چهل‌وپنج

Charles Addams

Friday, November 20, 2009

Thursday, November 19, 2009

Wednesday, November 18, 2009

...

امروز . چهارشنبه . بيست‌وهفتم آبان
*
صبح پنج‌شنبه بيست‌وهشتم آبان است و نگاهی به «كامنت»‌ها نشان می‌دهد كه گروهی از خوانندگان تازه اين وبلاگ، ظاهرا ً با سنت مرخصی‌‌های يك‌روزه يا چند‌روزه اين وبلاگ‌صاحاب و شيوه اعلام آن با نصب تابلويی بر پشت پنجره آشنا نيستند. اجازه بدهيد به اين گروه از خوانندگان اعلام كنم كه اين تابلو و آن تاريخ، فقط به يك مرخصی يك‌روزه اشاره می‌كرد و چندان جای نگرانی نيست؛ اگركه متوقف شدن اين وبلاگ، اصولا ً موضوعی برای نگرانی باشد!

Tuesday, November 17, 2009

نغمه‌های ماشين‌تحرير - صدوده

ترجمه كنيد لطفا ً!

چاپ عصر - دويست‌ و چهل‌وچهار

Peter Blume
*
Vegetable Dinner
1927

Monday, November 16, 2009

نغمه‌های ماشين‌تحرير - صدونه

ترجمه كنيد لطفا ً!

چاپ عصر - دويست و چهل‌وسه

Robert P. Archer
*
Approaching Storm
1938

 
Free counter and web stats