Notes On Arts, Media And Ordinary Life
من میدونم که یک قلب دارم چون حس میکنم شکسته
می دانم که قلب دارم، چون که شکستنش را حس می کنم.
« شکستن بغض منو فقط حبابها می دونن»
من مي گم : "من قلب داشتم ،وقتي شكست ديگر نمي دانم دارم يا ..."
کی گفت ترجمه کنین؟
يعني اگه نمي شكست ...نميشد حسش كرد؟!عجب گرفتاري هه
I love this tale, and dear readers pay attention plz. some nights there is no recall for translate
ای بابا آقای اولد فشن ایندفعه ترجمه نخواستن، لابد این براشون یه حس و حال خاصی دارهبا اجازه مطلبتون لینک شد
جمله كامش اينهNow I know I have a heart, because it's breaking .جالبش اينجاست كه اين حرف رو اون چوببر حلبي ميزنه كه هميشه يه تبر دستشه و از اين كه احساس نداره شاكيه . حالا بعد از اون همه ماجرا حس ميكنه يه چيزي درونش هست.
ميدونم كه قلب دارم(با احساسم) چون صداي شكستنشو شنيدم.
شاید هم اشتباه شدهقلب ِ نشکستهفقط می خواسته اون آقا ِ بفهمه که هسّشیه جور اعلام ِ وجود
چطوری فهمیدم قلبی هم درکاره ؟ صدای شکستنش اومد
Post a Comment
Subscribe in a reader
12 comments:
من میدونم که یک قلب دارم چون حس میکنم شکسته
می دانم که قلب دارم، چون که شکستنش را حس می کنم.
« شکستن بغض منو فقط حبابها می دونن»
من مي گم : "من قلب داشتم ،وقتي شكست ديگر نمي دانم دارم يا ..."
کی گفت ترجمه کنین؟
يعني اگه نمي شكست ...نميشد حسش كرد؟!عجب گرفتاري هه
I love this tale, and dear readers pay attention plz. some nights there is no recall for translate
ای بابا آقای اولد فشن ایندفعه ترجمه نخواستن، لابد این براشون یه حس و حال خاصی داره
با اجازه مطلبتون لینک شد
جمله كامش اينه
Now I know I have a heart, because it's breaking .
جالبش اينجاست كه اين حرف رو اون چوببر حلبي ميزنه كه هميشه يه تبر دستشه و از اين كه احساس نداره شاكيه . حالا بعد از اون همه ماجرا حس ميكنه يه چيزي درونش هست.
ميدونم كه قلب دارم(با احساسم) چون صداي شكستنشو شنيدم.
شاید هم اشتباه شده
قلب ِ نشکسته
فقط می خواسته اون آقا ِ بفهمه که هسّش
یه جور اعلام ِ وجود
چطوری فهمیدم قلبی هم درکاره ؟ صدای شکستنش اومد
Post a Comment