نغمه‌های ماشين‌تحرير - سی‌وشش
ترجمه كنيد لطفا ً!
skip to main |
skip to sidebar
Notes On Arts, Media And Ordinary Life
Also me
About Me
- Old Fashion
- Tehran, Iran
A d v e r t i s i n g
Search This Blog
Labels
- 2 ou 3 choses que je sais d'elle (1)
- a Collection (1)
- A Collection (5)
- A Face (110)
- A place in the Sun (2)
- Advertising (573)
- Alice Doesn't Live Here Anymore (17)
- Architecture (51)
- Art (70)
- Behind the Scene (1)
- Beyond good and evil (24)
- bike (1)
- Black and White (8)
- Calendar (44)
- Cartoon (140)
- Ceramics (65)
- Chosen by Canaries (4)
- CineFood (1)
- Cinema and Telephone (11)
- City (25)
- Colours (40)
- Concept (4)
- Conceptual Art (11)
- Cries and Whispers (17)
- Decoration (42)
- Design (246)
- Dictionary (19)
- Endless Stories (2)
- Evening Edition (390)
- Filmjofti (14)
- Five Easy Pieces (3)
- food (122)
- Fridays (344)
- Gallery (198)
- Graffiti (38)
- Graphic Design (104)
- Green (14)
- Guerrilla / Ambient Advertising (16)
- Handmades (47)
- handwritings (9)
- I need it yesterday (8)
- In Search (7)
- Invitation (2)
- Iran Photo Studio (1)
- Iranian Notes (5)
- It's autumn here (16)
- Jewellery (66)
- Laws (38)
- Letters (59)
- Life Goes On (30)
- Love it / Love it not (11)
- Me and Mr. Shandermen (2)
- Midnight Cinema (19)
- Mirror (40)
- Mister OOF (14)
- Music (1)
- My Books (26)
- Night Post (65)
- Night Train (201)
- Not for sale (2)
- Not named yet (65)
- Old Fashion Festival (35)
- Ordinary life (1)
- Painting (262)
- Paper Moon (126)
- Paris nous appartient (74)
- Photography (1257)
- Portrait (101)
- Quotation (239)
- quote (5)
- sculpture (29)
- Second Edition (6)
- Secret and Lies (4)
- Secrets and Lies (166)
- shemiran Home (54)
- shoe (1)
- Shoes (71)
- Street Kids (16)
- Subtitle (15)
- Suddenly a Post (25)
- Tea (25)
- The Bicycle Thief (47)
- The Moon is Down (61)
- Tout va bien (3)
- toy (1)
- Toys (42)
- Train (3)
- Trees (44)
- Typewriter Blues (394)
- Untitled (276)
Blog Archive
-
▼
2009
(1182)
-
▼
August
(119)
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - چهلوهشت
- چاپ عصر - صد و هشتادوشش
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و هفتادوسه
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و هفتادودو
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و هفتادويك
- بيا زودتر چيزها را ببينيم - دويستوپانزده
- ماه كاغذی - سیوپنج
- بدون عنوان - دويستوهفده
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - چهلوهفت
- چاپ عصر - صد و هشتادوپنج
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - چهلوشش
- چاپ عصر - صد و هشتادوچهار
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و هفتاد
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و شصتونه
- بيا زودتر چيزها را ببينيم - دويستوچهارده
- تفسير چای - هشت
- گرافيتی - بيستوشش
- بدون عنوان - دويستوشانزده
- همينجوریهای جمعه - پنجاه
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - چهلوپنج
- چاپ عصر - صد و هشتادوسه
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - چهلوچهار
- چاپ عصر - صد و هشتادودو
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و شصتوهشت
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و شصتوهفت
- سربازهای يكچشم - سی
- كفشهايم كو؟ - چهلوهفت
- گوشواری از دو گيلاس سرخ همزاد - چهلونه
- بدون عنوان - دويستوپانزده
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - چهلوسه
- چاپ عصر - صد و هشتادويك
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - چهلودو
- چاپ عصر - صدوهشتاد
- رازها و دروغها - يك
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و شصتوشش
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و شصتوپنج
- بدون عنوان - دويستوچهارده
- بيا زودتر چيزها را ببينيم - دويستوسيزده
- آليس ديگر اينجا زندگی نمیكند - پنج
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - چهلويك
- چاپ عصر - صد و هفتادونه
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - چهل
- چاپ عصر - صد و هفتادوهشت
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و شصتوچهار
- تفسير چای - هفت
- دزد دوچرخه - سی‌وشش
- ماه كاغذی - سیوچهار
- گرافيتی - بيستوپنج
- همينجوریهای جمعه - چهلونه
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - سیونه
- چاپ عصر - صد و هفتادوهفت
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - سیوهشت
- چاپ عصر - صد و هفتادوشش
- يك توضيح، يك درخواست
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و شصتوسه
- بيا زودتر چيزها را ببينيم - دويستودوازده
- بدون عنوان - دويستوسيزده
- گوشواری از دو گيلاس سرخ همزاد - چهلوهشت
- كفشهايم كو؟ - چهلوشش
- ...
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - سیوهفت
- چاپ عصر - صد و هفتادوپنج
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - سی‌وشش
- چاپ عصر - صد و هفتادوچهار
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و شصتودو
- بدون عنوان - دويستودوازده
- ماه كاغذی - سیوسه
- همينجوریهای جمعه - چهلوهشت
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - سیوپنج
- چاپ عصر - صد و هفتادوسه
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - سیوچهار
- چاپ عصر - صد و هفتادودو
- يك توضيح
- گرافيتی - بيستوچهار
- بدون عنوان - دويستويازده
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - سیوسه
- چاپ عصر - صد و هفتادويك
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - سیودو
- چاپ عصر - صدوهفتاد
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و شصتويك
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصدوشصت
- كتابهايم را ورق میزنم - بيستوسه
- تبليغات چريكی/محيطگرا - شانزده
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - سیويك
- چاپ عصر - صد و شصتونه
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - سی
- چاپ عصر - صد و شصتوهشت
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و پنجاهونه
- بيا زودتر چيزها را ببينيم - دويستويازده
- تفسير چای - شش
- بدون عنوان - دويستوده
- همينجوریهای جمعه - چهلوهفت
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - بيستونه
- چاپ عصر - صد و شصتوهفت
- نغمه‌های ماشين‌تحرير - بيستوهشت
- چاپ عصر - صد و شصتوشش
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و پنجاهوهشت
- بيا زودتر چيزها را ببينيم - دويستوده
- هيچ بازار نديدهست چنين كالايی - چهارصد و پنجاهوهفت
- دزد دوچرخه - سیوپنج
-
▼
August
(119)
28 comments:
فقط بايد اينجا ترجمه كنيم؟ نمي شه لايك كنيم؟ :)
they have, at last(finally), begun to understand one another .
اينكه دو نفر اقدام به طلاق ميكنند، نشانه ي اين نيست كه همديگر را درك نميكنند؛ بلكه نشانه اي است كه بالاخره قدم در راه درك متقابل گذاشته اند.
تصمیم دو نفر برای جدا شدن به آن معنا نیست که یکدیگر را درک نمیکنند ،نشانه آن است که بالاخره فهمیدن یکدیگر را آغاز کرده اند.
آقای الد فشن عزیز
هر شب آخرین مطلبی که در گودرم می خوانم مربوط به این وبلاگ است و هر بار هیجان زده می شوم از خواندن چنین مطالب زیبایی
ای کاش این پست آخر را نمی زدید. طلاق زشت است اما حق نداریم زشتی اش را به زندگی مشترک نسبت دهیم.
ببخشید اگر کامنتم تند بود
وقتی دو نفر تصمیم به طلاق می گیرن، معنی اش این نیست که هم رو درک نمی کنند، بلکه یعنی تازه دارن شروع میکنن هم دیگه رو فهمیدن!
این که یه زوج تصمیم می گیرن از هم جدا شن نشانه ی این نیست که همدیگر را درک نمی کنند، بلکه نشانه ی اینه که بلاخره همدیگر را درک کردن
طلاق نشان عدم درک متقابل نیست، بلکه [اگر نشان فهم متقابل نباشد[ حداقل آغاز درک یکدیگر است.
وقتی دیر بفهمی طلاق میگیری
وقتی دو نفر تصمیم به طلاق میگیرند به این معنی نیست که همدیگر را درک نمیکنند بلکه به این معنی است که در آخر شروع به درک یکدیگر کرده اند.
پیرو آخرین کامنت نغمه م 35
نتیجه تکنیکی: هر س ف یی همون سهیلا ف ی قدیمی هست حتی اگر خلافش ثابت بشه
:پس من دارم اشتباه معني ميكنم
شايد تا لحظه ي جدايي، طرفين همديگر را كمي بفهمند، اما پس از آن، ديگر حتي "امكان" فهم متقابل هم وجود ندارد
طلاق... آغاز درک متقابل برای یک زوج ناموفق است. است؟
وقتی دو نفر تصمیم به طلاق میگیرن معنیش این نیست که با هم توافق ندارن بلکه میشه نتیجه گرفت که بالاخره به یه توافقی رسیدن!
با کمی اصلاح جهت مطابقت با لطافت وبلاگ!: جدایی... آغاز درک متقابل در زندگی مشترک ناموفق است. حالا از نظر من جمله کاملاً خبری شد و جای هیچ علامت سوالی هم نیست
وقتی دو نفر تصمیم به طلاق می گیرن،به این معنی نیست که همدیگه رو متقابلا نمی فهمن، بلکه به این معنیه که عدم تفاهمشون بالاخره شروع شد
عزم یک زوج بر طلاق حاکی از سوء تفام نیست بلکه نشانه شکل گیری تفاهم است
اگه یه زوجی از هم طلاق گرفتند معنیش این نیست که همدیگه رو درک نمیکنند بلکه به خاطر اینه که تازه شروع کردند به فهمیدن منظور هم
من اونطوری که بنفعمه و امیدوارم میکنه ترجمه میکنم:) وقتی دو دوست تصمیم به خداحافظی میگیرن به این معنا نیست که همدیگرو درک نمیکنن بلکه نشونه اینه که تازه شروع به درک یکدیگر کردن. هورا
مادامی که دوتن تصمیم به جدایی می گیرند، به این معنا نیست که که درکی از هم ندارند، بلکه به این معنا است که حداقل بر یک موضوع به توافق رسیده اند
وقتی دو نفر تصمیم به طلاق میگیرن دلیل بر این نمیشه که همدیگه رو نمیفهمن بلکه دلیل بر اینه که تازه شروع به فهم همدیگه کردن.
با مینا موافقم ، قشنگ ترجمه کردی آفرین
وقتی دو نفر تصمیم به طلاق میگیرن به این معنی نیست که همدیگرو درک نمیکنن بلکه این تازه شروع درک متقابله
این قدر فهمیدمت که میگم بری.....فقط یه کم دیر فهمیدم!
این جمله پاک خارجیه
چون در ایران طلاق هم به معنی رسیدن به یک نقطه مشترک نیست طلاق کاملن یک طرفه است
پس ترجمه قبل از من شاید درست تر باشه
یا این طور با این که غلطه اما نه به غلطی این جمله فیلسوفانه
وقتی دو نفر تصمیم می گیرند طلاق بگیرند به این معنی نیست که همدیگر را نمی فهمند اما به نشانه این است که هر دو بالاخره آغازی دوباره را در پیش رو دارند
تصمیم به جدایی ، اولین تفاهم یک زوج در حال طلاق است
جدایی زن و شوهر دال بر عدم تفاهم نیست
بلکه تنها مهری است بر پایان یک شروع
****************************
فکر می کنم یه نکته خیلی بزرگ توی ترجمه این متن از طرف همه نادیده گرفته شده! .. ترجمه من اینه : وقتی دو نفر تصمیم به جدایی می گیرند، این نشانه این نیست که همدیگر رو درک نمی کنند، اما نشانه این هست که حداقل شروع کردن به "درک نـــــکــــردن" همدیگه ... فکر می کنم اشتباهه اگر "شروع کردن به درک کردن همدیگه" ترجمه بشه! ... تا نظر بقیه دوستان و خود آقای اولد فشن چی باشه
Post a Comment