Wednesday, January 4, 2012

نامه دارم - چهارده

سلام جناب ِ اُ

گفته بودید یک‌بار در پاسخ به گله‌ی دوستی که پرسیده بود گویا آن داستانِ "چای - تفسیرِ چای" را چرا دیگر منتشر نکرده‌اید (البته پیش از انتشارش در این اواخر)؛ که لابد چیزی فراخورِ حالِ آن عنوان نیافته‌اید که انتشارش ادامه داشته باشد. فکر می‌کنم هنوز چیزهای زیادی در این دنیا، بی‌نام و بی‌عنوان، حتی بی ‌امضای مشخصی، سرگردانند تا یک بلاگر خوش‌ذوقِ شرقی - از آن سرزمینی که لبخند مردمانش به هزار امیدِ بربادرفته گره‌خورده - آن‌ها را دریابد، دستی به سروگوش‌شان بکشد، نامی و نشانی در بین روزگار مردمانی از سرزمینی دور برای‌شان بیابد و بارِ دیگر جان‌شان بخشد. از این میان، تمامِ آن «هفت نیمه‌شب»‌ها، برای ما اهالیِ شب را به صبح دوختن با چشمانِ باز- شاید نیمه‌باز، چیز دیگری بود.

وبلاگستانِ فارسی، متاثر از فضای واقعیِ این‌روزهای همه‌ی ما، لابد حق دارد کمی دلش گرفته باشد. کمی دیگر نتواند بس که دست‌و‌پایش بسته. و وبلاگ‌صاحاب ِ سرد‌و‌گرم‌چشیده‌اش با مداومت در خلق و پافشاری در بودن، لابد دارد به ما نوید ِ روزهای بهتری را می‌دهد.

لیمان

No comments:

 
Free counter and web stats